شفاف/Transparent= پشت نما، فرانما، پیدا، آشکار، نازک، بدن نما
ترانما = شفاف
ترانمایی = شفافیت
"ترا" پیشوندی ست به چم " از سویی به سوی دیگر" مانند نمونه های ترادیس، تراداد، ترابری، ترامون و . . .
ترانما هم به چم چیزیست که نما و فرتور ( تصویر ) چیزهای دیگر را از خود ( یعنی از یک سو به سوی دیگر ) می گذراند.
بیرنگی ( شفافیت )
نمونه:
بجای �شفافیت داشته باشید!� با بدیده گرفتنِ درونمایه و آماج گفته، می توان گفت و نوشت: �بیرنگی پیشه کنید!�
واژه �رنگ� در اینجا به آرشی نزدیک به نیرنگ بکار رفته است که هر دوی آن ها با هم را نیز در پارسی بکار می بریم: رنگ و نیرنگ
تَراپیدا = transparent، شفاف
تراپیدایی = شفافیت
{تراپیدا: پیشوند �ترا� ( به معنی از این به آن، از اینجا به آنجا و . . . . معادل trans انگلیسی. همچون transport ( ترابری، ترابرد ) ، transaction ( تراکنش ) و . . . ) �پیدا�. در کل به معنای چیزی که از این سو، آن سویش پیداست. }
... [مشاهده متن کامل]
#پارسی دوست
See through
Diaphane
بیرنگ
تراپدیدار، تراپیدا ( transparent )
این واژه اریایی است ، چون :
واژه سفال به معنای کریستال شیشه و همخانواده با واژه سفاپ← شفاپ←شفاف در سنسکریت به شکل स्फट sphaTa و به معنای crystal آمده است. پسوند ابزارساز آل در سفال همانست که در واژه چنگال ( چنگ آل ) دیده میشود.
در پهلوی " سهیک " نسک فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
ترانما، فرانما، پشت نما، نورگذران
بی رنگ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)