شغل

/Soql/

    business
    calling
    career
    collar_
    employment
    job
    line
    métier
    occupation
    office
    place
    position
    post
    profession
    pursuit
    situation
    vocation
    work
    berth
    billet
    mtier
    walk

فارسی به انگلیسی

شغل ازاد
self-employment

شغل اعطا شده
commission

شغل افتخاری
honorary

شغل پردرامد و بی دردسر
sinecure

شغل دادن به
place

شغل داشتن
fill

شغل عوض کردن
drift

شغل قضاوت
judgeship

شغل مستلزم مهارت در کارهای دستی
handicraft

شغل نویسندگی
authorship

شغل کتابداری
librarianship

مترادف ها

post (اسم)
پست، تعجیل، مسئولیت، منصب، سمت، موقعیت، مسند، مقام، شغل، چاپار، صندوق پست، بسته پستی، پستخانه، ارسال سریع، سیستم پستی، تیر تلفن و غیره، پست نظامی، مجموعه پستی، تیردگل کشتی و امثال آن

office (اسم)
مسئولیت، کار، منصب، وظیفه، خدمت، دفتر، اداره، اشتغال، مقام، شغل، دفتر کار، محل کار، احراز مقام

profession (اسم)
اقرار، اعتراف، حرفه، پیشه، شغل، سوگند ملایم، حرفهیی

work (اسم)
فعل، کار، عملیات، چیز، وظیفه، سعی، ساخت، استحکامات، زحمت، شغل، زیست، کارخانه، نوشتجات، موثر واقع شدن، اثار ادبی یا هنری

job (اسم)
کار، امر، ساخت، شغل، ایوب

situation (اسم)
جا، وضع، حالت، موقعیت، وضعیت، حال، شغل، موقع

position (اسم)
وضع، موقعیت، مسند، مقام، وضعیت، مرتبه، مکان، شغل، جایگاه، محل، موضع، نهش

employ (اسم)
شغل

vocation (اسم)
کار، میل، حرفه، کسب، صدا، احضار، پیشه، شغل، حرفهای، هنرستانی

occupation (اسم)
سرگرمی، حرفه، اشتغال، اشغال، پیشه، تصرف، شغل

trade (اسم)
سرگرمی، ازار، حرفه، کسب، داد و ستد، سودا، تجارت، کاسبی، سوداگری، پیشه، بازرگانی، شغل، مبادله کالا، امد و رفت

metier (اسم)
سرگرمی، حرفه، کسب، رویه، شغل

پیشنهاد کاربران

♦️
ا👆👆👆
ادامهٔ فرستهٔ پیشین:
🔸� #professionalism
🔸� #پیشتاردگی
� یا:�� #پیشتارینگی
� یا:�� #پیشتارگرایی
▪️مثال:
۱ - ما از پیشتاردِگیِ ( حرفه ای بودگی، حرفه ای گری ) کارکنانِ شرکتِ نفت شگفت زده شدیم.
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - روندِ پیشتارینگی ( حرفه ای شدگی ) تا پایانِ آن سال همچنان رو به افزایش بود.
🔹� #professionalist طرفدارِ حرفه ای شدنِ همهٔ کارها در زندگی، آدمِ حرفه ای، حرفه ای
🔹� #پیشتارگرا
� یا:�� #پیشتار
� یا:�� #پیشتارین
🔸 #to_overprofessionalize
🔸 #فزون پیشتاردن
یا: #بیشاپیشتاردن
🔹 #to_underprofessionalize
🔹 #کم پیشتاردن
🔸 #to_deprofessionalize
🔸 #واپیشتاردن
🔹 #deprofessionalization
🔹 #واپیشتارش ( v�. pišt. �r. eš )
☑️ هم ریشه های دیگرِ #پیشتاردن ، #پیشتار و #پیشتارین در زبان های ایرانی و هندواروپاییِ غیرِایرانی:
نیاایرانی 👈 پیشه، شغل ➖ paišaka
اوستایی� 👈� آراستن� ➖ paēs
اوستایی 👈 شغل، پیشه ➖ - pištra
فارسی باستان� 👈� حک کردن ➖ - piθ
فارسی میانه 👈 شغل، پیشه ➖ pēšak
فارسی میانه� 👈� نوشتن ➖� nibiš
فارسی میانه 👈 رنگ کردن، آرایش کردن ➖ pēsīdan
پارتی� 👈� نوشتن ➖ - nbys
فارسی میانه ترفانی ➖ روش، طریقه ➖ pyys
خوارزمی 👈 پیس، برص ➖ pys
فارسی� 👈� نبشتن، نوشتن، نویس، نویسه، پیس ( بیماری برص ) ، پیشه، فیسا ( طاووس )
کردی سورانی� 👈� نوشتن� ➖ - nus
گورانی کندوله ای� 👈� نوشتن ➖ n�wīs
قهرودی� 👈� نوشتن� ➖� - nūs
یدغه ای� 👈� نوشتن ➖ nuv�š
مونجی� 👈� نوشتن� ➖ nuv�š
سانسکریت� 👈� آراستن، نقاشی کردن ➖ peś
لیتوانیایی� 👈� رسم کردن� ➖� piĕšti
پورواهندواروپایی 👈 آراستن، نقاشی کردن ➖ - peiκ
🔺 نکته:
برای دیدنِ فعل هایی دیگر از این ریشه بروید:
to subscribe , � to type , to chart , to draw , to prescribe , to lyricize
�������������������� ⏬⏬⏬
@JavidPajin�� 👈�� فرهنگِ ریشه شناختیِ نوواژگانِ همگانی و دانشی

♦️
نوواژه برای جایگزینیِ #to_professionalize به معنایِ حرفه ای کردن، ویژگیِ حرفه ای به کسی یا چیزی بخشیدن، کار را به شیوهٔ حرفه ای پیش بردن، به شیوهِ حرفه ای عمل کردن ، و جُزین
ا↙️
#پیشتاریدن ( pišt. �r. id. an )
...
[مشاهده متن کامل]

یا:
#پیشتاردن ( piš. t�r. d. an ) � 👈 پیشت ( ستاکِ برساخته از ریشه ٔ اوستاییِ - pištra به معنای "شغل، حرفه، جایگاه" و در نهایت از ریشهٔ نیاایرانیِ - pais به معنای �نقش کردن، رنگ کردن، آراستن� ) - - ار ( پسوندِ اسم ساز —> بسنجید با: دستار، دمار و . . . ) - - دن ( نشانه ٔ مصدر )
( پایینِ صفحه را ببینید. )
🔺نکته:
یادآوری می شود که واتِ �ت� در فعلِ پیشتاردن بدین دلیل ظاهر گشته است که این فعل از ستاکِ گذشتهٔ فعلِ مفروضِ پیشتن ( پیشیدن ) نپاشته شده است. فعلی که برای مثال می توانست از این ریشه و به معنای �برگزیدنِ شغل� در زبان پدید آید.
▪️مثال:
۱ - آن ها با تصویبِ یک لایحه توانستند رشتهٔ فیزیک را در کشورِ خود پیشتارَند ( حرفه ای کنند، حرفه مند کنند. )
۲ - گزارشِ رسیده حاکی از آن بود که آن ها همان روزها نیروی کارِ استان را پیشتارده بودند ( حرفه دار کرده بودند. )
🔺 توجه:
🔸 #profession
🔸 #پیشه ( در زبان بوده است. )
▪️مثال:
یکی از ارزنده ترین هدیه هایی که یک فرزند می تواند به زاورانِ ( پدرومادرِ ) خود بدهد آن است که پیشهٔ آن ها را دنبال کند.
🔺نکته: برای دیدنِ ساخت واژهٔ زاور بروید: اینجا .
🔹 #professionalization حرفه ای سازی
🔹 #پیشتارش
▪️مثال:
پیشتارشِ ورزش ها در سدهٔ بیستم باعث شد سطحِ بازی های ملی از بازی های باشگاهی پایین تر بیاید.
🔸� #professional ( اسم )
🔸� #پیشتار
▪️مثال:
او نخستین فصلِ کاریِ خود را به عنوانِ یک پیشتار ( آدمِ حرفه ای ) می گذراند.
🔹� #professional ( صفت )
🔹� #پیشتارین
یا: #پیشتارا
یا: #پیشتارده
یا: #پیشتارمند
▪️مثال:
۱ - او در آن کت شلوارِ خوش رنگ خیلی پیشتارین ( حرفه ای ) به نظر می رسید.
۲ - آقای دکتر، می شود نظرِ پیشتارینِ ( حرفه ایِ ) خود را دربارهٔ شیوهٔ درمانِ کودکِ من در بیمارستان بیان کنید؟!
🔸� #professionally
🔸� #پیشتارانه
▪️مثال:
آن چیدمان بسیار پیشتارانه انجام شده بود و هیچ کس از آن خُرده نگرفت.
🔹 #professionality
🔹 #پیشتارایی
یا: #پیشتاردگی
▪️مثال:
در آن شرکت کمبودِ پیشتارایی ( حرفه ای گری ) آشکارا به چشم می خورد.
🔸� #unprofessional
or: #nonprofessional
🔸� #ناپیشتارا
یا: #ناپیشتارین
▪️مثال:
بسیاری از کارمندانِ شرکت به دلیل رفتار ناپیشتارینِ خود در برخورد با آن اتفاق جریمه شدند.
🔹 #unprofessionally
or: #nonprofessionally
🔹 #ناپیشتارانه
▪️مثال:
۱ - او گاهی بسیار ناپیشتارانه ( به طرزِ غیرِحرفه ای ) عمل می کند، و شرکت باید به این نوع رفتارِ او رسیدگی کند.
۲ - او سال ها ناپیشتارانه ( به عنوانِ تجربه آموزی و بی حقوقِ رسمی ) در این رشته کار کرده بود.
🔸� #nonprofessional� فردِ غیرِ حرفه ای
🔸� #ناپیشتار
▪️مثال:
کتابِ او را هم دانشمندان و هم ناپیشتاران ( غیرِحرفه ای ها ) می خواندند.
🔹 #unprofessionalism
🔹 #ناپیشتارگرایی
🔸� #subprofessional اسم و صفت
or: #paraprofessional
🔸� #پیشتاریار
یا: #پیراپیشتار
یا: #زیرپیشتارین
▪️مثال:
Subprofessional healthcare
۱ - مراقبت های بهداشتیِ زیرپیشتارین ( پایین تر از استانداردهای حرفه ای )

۲ - او دوره های آموزشیِ کوتاه مدتی در آن شغل گذرانده بود و بنابراین یک پیراپیشتار به حساب می آمد.
🔹� #preprofessional اسم و صفت
🔹� #پرین پیشتار
یا: #نوپیشتار

▪️مثال:
آنچه شما فرمودید بی گمان هنوز مهم ترین هدفِ آموزش پَرین پیشتار ( پیش حرفه ای ) در این دانش سرا است.
بروید به فرستهٔ بعد:
ا👇👇👇
�������������������� ⏬⏬⏬
@JavidPajin�� 👈�� فرهنگِ ریشه شناختیِ نوواژگانِ همگانی و دانشی

واژه شغل
معادل ابجد 1330
تعداد حروف 3
تلفظ šoql
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: اَشغال]
مختصات ( شُ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی Soql
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار

پیشِه=شغلjob
کار=چیزی که باید انجام شودwork
🇮🇷 واژه ی برنهاده: شغل 🇮🇷
نوشتن
کار
‏اَرک = شغل، job
بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب
‎#پارسی دوست
معنی شغل:کار�
هم خانواده شغل:مشغله ، شاغل، مشغول�
حرفه . . . . پیشه . . . . کار . . . محل درامد . . .
شغل ( OCCUPATION ) :[اصطلاح جامعه شناسی] هرگونه اشتغال مزدبگیری که در آن فرد به طور منظم کار می کند.
سرگرمی، حرفه، اشتغال، اشغال، پیشه، تصرف، شغل
شغل با کسره حرف ش و حرف غ به معنای سنگریزه است
شغل ( OCCUPATION ) :[اصطلاح جامعه شناسی] هرگونه اشتغال مزدبگیری که در آن فرد به طور منظم کار می کند.
منبع https://rasekhoon. net

راه کسب درآمد در آینده
پیشه
حرفه ی هر فرد که بالاخره به آن میرسد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس