شعبه

/So~be/

    affiliate
    auxiliary
    chapter
    fork
    offshoot
    ramification
    subsidiary
    branch(office)
    section
    tributary stream

فارسی به انگلیسی

شعبه محلی
lodge

شعبه محلی اتحادیه کارگری
local

مترادف ها

wing (اسم)
جناح، شاخه، شعبه، بال، پره، بال مانند، گروه هوایی، زائده حبابی، زائده پره دار، دسته حزبی، قسمتی از یک بخش یا ناحیه

branch (اسم)
شاخ، شاخه، شعبه، ترکه، بخش، انشعاب، رشته، فرع

member (اسم)
جزء، شعبه، اندام، بخش، عضو، کارمند

arm (اسم)
بازو، دست، سلاح، شاخه، اسلحه، شعبه، قسمت، جنگ افزار، دستهء صندلی یا مبل

chapter (اسم)
باب، شعبه، قسمت، مقاله، فصل، فصل یاقسمتی از کتاب، فصل یا قسمت مختصری

substation (اسم)
شعبه، ایستگاه فرعی، خرده ایستگاه

department (اسم)
حوزه، شعبه، قسمت، بخش، دایره، اداره گروه اموزشی

offshoot (اسم)
شعبه، ترکه، انشعاب، فرع، جوانه، شاخه نورسته

prong (اسم)
شعبه، زبانه، چنگال، چنگک، تیزی چنگال، تیزی دندان، شاخه رود یا نهر

embranchment (اسم)
شاخه، شعبه، انشعاب

پیشنهاد کاربران

شاخه
برابر واژه شاخه.
شعبه نام یک سردار عرب بوده،
فردوسی: چون شعبه بیامد به نزدیک سعد، ابا آن سخنها چو غرنده رعد.
( لغتنامه دهخدا )
شعبه
این واژه اَرَبیدهء شاخهء پارسی است:
شاخه < شابه < شُبه < شُعبه
بهتر است شُبه یا شوبه نوشته و گفته شود.
در پهلوی " اوارک " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .

بپرس