wing (اسم)جناح، شاخه، شعبه، بال، پره، بال مانند، گروه هوایی، زائده حبابی، زائده پره دار، دسته حزبی، قسمتی از یک بخش یا ناحیهbranch (اسم)شاخ، شاخه، شعبه، ترکه، بخش، انشعاب، رشته، فرعmember (اسم)جزء، شعبه، اندام، بخش، عضو، کارمندarm (اسم)بازو، دست، سلاح، شاخه، اسلحه، شعبه، قسمت، جنگ افزار، دستهء صندلی یا مبلchapter (اسم)باب، شعبه، قسمت، مقاله، فصل، فصل یاقسمتی از کتاب، فصل یا قسمت مختصریsubstation (اسم)شعبه، ایستگاه فرعی، خرده ایستگاهdepartment (اسم)حوزه، شعبه، قسمت، بخش، دایره، اداره گروه اموزشیoffshoot (اسم)شعبه، ترکه، انشعاب، فرع، جوانه، شاخه نورستهprong (اسم)شعبه، زبانه، چنگال، چنگک، تیزی چنگال، تیزی دندان، شاخه رود یا نهرembranchment (اسم)شاخه، شعبه، انشعاب
شاخهبرابر واژه شاخه. شعبه نام یک سردار عرب بوده، فردوسی: چون شعبه بیامد به نزدیک سعد، ابا آن سخنها چو غرنده رعد. ( لغتنامه دهخدا )شعبهاین واژه اَرَبیدهء شاخهء پارسی است:شاخه < شابه < شُبه < شُعبهبهتر است شُبه یا شوبه نوشته و گفته شود.در پهلوی " اوارک " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .+ عکس و لینک