شعاع

/So~A~/

    beam
    ray
    radius

فارسی به انگلیسی

شعاع افتاب
sunbeam

شعاع افکن

شعاع بردار یا شعاع حامل
radius vector

شعاع دایره
radius

شعاع ساقط
incident ray

شعاع عمل
cruising-range

شعاع گستر
radiant

شعاع مانند
radio-

شعاع مهتاب
moonbeam

شعاع نور
gleam

شعاع نور صادر کردن
beam

مترادف ها

beam (اسم)
تیغ، میله، پرتو، شعاع، شاهین ترازو، تیرعمارت، شاه پر

ray (اسم)
پرتو، شعاع، تشعشع، روشنایی، اشعه، اشعه تابشی

radius (اسم)
شعاع، شعاع دایره، نصف قطر، زند زبرین

پیشنهاد کاربران

1 - شعاع ( اشعه ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
پرتو، تابش ( دری )
بَراز ( مانوی: brāz )
2 - شعاع ( وسعت؛ مانند شعاع دید ) : همتای پارسی:
میدان ( دری )
اَنگاف ( خراسانی )
3 - شعاع ( در هندسه ) اِسپیز ( پهلوی: spiz )
شُعاع: ۱. ( در دانشِ دیوان ﴿هندسه﴾ ) بَرازه، بازه
۲. فروغ، شید، درخشش، تابش، پرتو
چه افتخار ، "مَلَک" را اگر خطا نکند
هنر؛ مقام توانستن و نخواستن است
درود ُ سپاس
واژه تابش برابر با شعاع در هندسه، به گفته ابوریحان بیرونی در التفهیم.
همچنین واژه شید نیز برابر خوبی بجای شعاع می تواند باشد،
خورشید= شعاع یا نور خاور / مهشید= روشنایی ماه=مهتاب / جمشید=فروغ جم، درخشش جام جمشید.

بپرس