واژه شعار
معادل ابجد 571
تعداد حروف 4
تلفظ šo ( e ) 'ār
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: شِعار]
مختصات ( ش ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی So'Ar
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
سرایش
چرا ساری هم به چمار مرکز فرماندهی / جاری و روان / زرد میباشد با هم ریشه یابی میکنیم
سُر / شُر => سُرسُره // شُرشُر آب / شُرآب که بعدها شراب خوانده شد = چیزی ک مارا به جریان میاندازد / آب شرب = آب جاری شده / خود جاری که از ساری / شاری آمده / شار الکتریکی = جریان الکتریکی
... [مشاهده متن کامل]
سار / شار مانند ابشار / افشار ( طبقه بالا دستان = اف = بالا و شار = جریان => جریان و گروه بالایی )
شارع / شرعی / مشروع و مشتقات آن اشاره به جریان یافتن جمعیت = شارع و شرعی = چیزی را به ما جریان انداختن و . . . . .
شعر که از سُر / شُر آمده یعنی چیزی را به زبان جاری ساختن که در سروده میبینیم که از سُر ود آمده ( مانند نمود = نم ( از نما آمده ود / خمود = خم ود و . . . ) پس سرود میشود جاری ساختن و سرایش نمونه دیگر جاری و ساری ساختن است پس این از اینکه چرا ساری همان جاری و جریان است ( همچنین مجری و اجرا از دیگر مشتقات آنها میباشند )
چرا ساری در ترکی زرد میشود؟ نام گذشته ساری زارتاگارتا بوده که با دگریخت ت به د میشود زارداگاردا که اگر ساده بگوییم میشود زردگَرد که کلا / گرد ( جرد از دیگر اشکال ساخت یافته گرد به معنای شهر است ) پس زردگرد میشود شهر زرد ( به دلیل داشتن برخی از گَوَن های زرد رنگ که برای زنبور های عسل ( که به آن ماز میگویند ( به گفته برخی مازندران یعنی جایگاه ماز که یک گونه زنبور بوده ) بسیار مفید بوده به اینک اثر چندانی از این گونه گیاهی باقی نمانده )
پس دلیل اینکه به ترکی ساری میشود زرد از اینجا آمده که این شهر به شهر زرد معروف بوده و چون نامش ساری بوده برای دیگران ساری شده شهر زرد همانطور که یونانیان به آن زارتاگارتا میگفتند یعنی شهر زرد اما نام اصلی آن ساری بوده و لقبش شهر زرد
چرا ساری مرکز فرماندهی چَمِش ( معنی ) دارد؟
چون در این جاری شدن که افشار یا افسار میگفتند طبقه بالا دستان ( افشار یا افشاریان که طبقه بالا دستان خود را مینامیدند ) افسار کار را در دست داشتند ( افسار یعنی کار بالا و مهم و نشانه کنترل بوده ) پس یک معنای و اصطلاح دیگر افسار = کنترل یا مرکز فرماندهی شد که اف = بالا و سار = جاری / جریان ( اینجا ایضاً گروه بخوانید ) معنا دارد => گروه بالا دستان ( مانند افسر = رییس )
دستکم بخش زیادی از واژه هایی که به اشتباه گمان میرفت عربی باشند را ریشه یابی کردیم . بخش زیادی از واژه های عربی ایرانی می باشد منتها باید به درستی و با دقت بالا به اصل آن برسیم.
واژه شهر هم از شار آمده یعنی جایی که مردم در آن جریان دارند ( رفت و آمد ) پس شهرت / مشهور و . . . . به کسی یا چیزی که پرجریان و پرصدا باشد گفته شده .
با سپاس
لایک نداشت اینهمه واژه یابی ؟
شِعار
شِعار دارای معانی متفاوت و عمیقی است از جمله:
۱. جامه شِعار به لباس زیر که چسبیده و مماسّ با بدن است گفته می شود؛ بخلاف جامه دِثار که به لباس رو اطلاق می شود.
۲. شِعار به معنی نشان و علامت مثلاً شِعار الحج یعنی مناسک حج و علامات آن.
... [مشاهده متن کامل]
۳. شِعارجمعِ شَعر به معنای موها. ( شَعر به معنای موی خواه موی انسان باشد و یا دیگر حیوانات سوای شتر و گوسفند و البته جمع شِعر هم به معنای ترانه اَشعار است )
شُعار
عبارتی رایج و ورد زبان که در حوزۀ تبلیغات و مسائل سیاسی به کار می رود. شعارها عباراتی کوتاه و به یادماندنی اند و غالباً از بازی با کلمات و جناس در آن ها استفاده می شود.
سرلوحه ( اقدامات ) ، هدف دراز مدت راهبردی - شعار ( مختصر و رسا و عملی ) مانند لوگو و نام از ملزومات هر شرکت پیگیر و موفق است. هر نهاد سیاسی، اجتماعی. . از این منظر مستثنی نیست. به نحوی فشرده کردن مشی است
در پارسی " آرنگ " ، آرنگ های رستاخیزی = شعائر انقلابی ، سخنان آرنگی = حرف های شعاری و بی مایه.
لباسی که در زیر دثار پوشند. ز دوستان تو آموخت در طریقت مهر / سپیده دم ، که هوا چاک زد شِعار سیاه . "حافظ"