شستن


    to wash
    to wash away
    to wipe away
    rinse
    sluice
    to pay (one) out well

فارسی به انگلیسی

شستن با برس مالیدن و ساییدن
scrub

شستن با مالیدن چیزی زبر
scour

شستن با مالیدن صابون
scour

شستن جامه و ملافه
launder

شستن شن با تشتک و جدا کردن طلای ان
pan

شستن شن با لاوک و جدا کردن طلای ان
pan

شستن و اتو کردن جامه و ملافه
launder

شستن و بردن
wash

شستن و بردن خاک
erode

مترادف ها

wash (فعل)
پاک کردن، شستشو دادن، شستن، غسل ارتماسی دادن

scour (فعل)
جستجو کردن، زدودن، پرداخت کردن، تکاپو کردن، تطهیر کردن، شستن، صیقلی کردن، صابون زدن

leach (فعل)
شستن، از صافی گذراندن، صافی کردن

deterge (فعل)
پاک کردن، زدودن، شستن

launder (فعل)
شستن، گازری کردن، شسته شدن

elute (فعل)
شستن

پیشنهاد کاربران

واژه شستن
معادل ابجد 810
تعداد حروف 4
تلفظ šostan
ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: šustan]
مختصات ( شُ تَ ) [ په . ] ( مص م . )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
شستن:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " شستن " می نویسد : ( ( شستن با همین ریخت در پهلوی به کار می رفته است. ستاک کهن واژه خشَود xšaud می توانسته است بود که در واژه ی اوستایی خشود را xšud - ra به معنی "روان" و "جریان یافته " یا خشوستا xšusta به معنی " گداخته" و "ذوب شده" کاربرد داشته است. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( که ای مرد ناپاک نا پاک رای
دل و دیده شسته ز شرم خدای ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۹٠. )

باید برای ظرف خودت را بشور عزیزم هم حتما بزارید

اینکه یک به انگلیسی به
کسی که داره لباس میشوره

بپرس