شستشو دادنdouche, rinse, wash, to wash, to batheشستشو دادن زخمbatheشستشو نشدهunwashedشستشو کردنirrigate, lave, rinse, to bathe, to wash oneself, to irrigateشستشو کنندهwasher
ablution (اسم)شستشو، غسل، ابدستwash (اسم)شستشو، غسل، رخت شوییrinse (اسم)شستشوlaundering (اسم)شستشوwashout (اسم)شستشو، شکستbathing (اسم)شستشوsouse (اسم)شستشو، ترشی، اب نمک، اهار فروبریpurification (اسم)شستشو، تخلیص، تصفیه، تطهیر، پالایش، خالص سازیembrocation (اسم)شستشو، روغن مالی، تدهینbath (اسم)شستشو، وان، استحمام، گرمابه، حمام فرنگیelution (اسم)شستشو، پاکیزه سازیlavation (اسم)شستشوlotion (اسم)شستشو، شویه