شرکت کننده

/Serkatkonande/

    ade _
    entry
    participant
    partaker
    participator
    party
    second

فارسی به انگلیسی

شرکت کننده در امتحان
entrant

شرکت کننده در بالماسکه
masker

شرکت کننده در پیک نیک
picnicker

شرکت کننده در جشن و سرور
merrymaker

شرکت کننده در مراسم عشای ربانی
communicant

شرکت کننده در مرحله نهایی
finalist

شرکت کننده در مسابقات پنج گانه
pentathlete

شرکت کننده در مسابقه
racer

شرکت کننده در مسابقه با مانع
steeplechaser

شرکت کننده در مسابقه نیمه نهایی
semifinalist

شرکت کننده در مسابقه یک میلی
miler

شرکت کننده در نمایشگاه
exhibitor

شرکت کننده در ورزش های ده گانه
decathlete

مترادف ها

participant (اسم)
شریک، سهیم، همراه، شرکت کننده، انباز

contributor (اسم)
اعانه دهنده، هم بخشگر، شرکت کننده

participating (صفت)
شرکت کننده

پیشنهاد کاربران

بهره مند، بهره ور از برابر های این واژه هستند. پسوند" ور" برابر پسوند "مند" است و هر دو دارندگی را نشان می دهند.
درود!
شرکت کننده: همراه
شرکت کنندگان: همراهان
بخشمند . برخه مند
برخه دار. برخه به معنی بخش هست . برخه دار کسی که بخشی از کاری رو انجام میده .
همبازی
نمونه: این ها تنی چند از همبازیان* در �جشنواره ونیز� هستند که هر سال در همین روزها در شهر ونیز ایتالیا برگزار می شود.
*بجای �شرکت کننده� ( در کاری ) می توان از آمیخته واژه ی �همبازی� سود جست.
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته ازیادداشتی در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۱۴ بهمن ماه ۱۳۹۶
https://www. behzadbozorgmehr. com/2018/02/blog - post_64. html

attendance

بپرس