شرکت کردن


    partake
    participate
    to enter into partnership

فارسی به انگلیسی

شرکت کردن در
join

شرکت کردن در انتخابات
run

شرکت کردن در مسابقه
run

مترادف ها

participate (فعل)
دخالت کردن، اشتراک داشتن، شریک شدن، شرکت کردن، مشارکت کردن، سهیم شدن

take part (فعل)
اشتراک داشتن، شرکت کردن، مشارکت کردن

partake (فعل)
شریک شدن، شرکت کردن، سهیم بودن در، سهم بردن، بهره داشتن، قسمت بردن

پیشنهاد کاربران

♦️
نوواژه برای جایگزینیِ #to_participate
یا #to_partake به معنای در یک فعالیت مشارکت کردن یا درگیر شدن؛ شرکت کردن؛ و جزین
ا↙️
#پرسیفتن ( parsiftan )
یا:
#پرسیویدن ( parsividan ) 👈 پر ( ستاکِ برساخته از ریشه ی نیاایرانیِ - par به معنای تقسیم کردن، سهم دادن ) سیو ( ستاکِ برساخته از ریشه ی - kap به معنای گرفتن، نگه داشتن ) - - یدن ( نشانه ی مصدر )
...
[مشاهده متن کامل]

🔺 نکته:
۱ - ستاکِ حالِ پَرسیفتن می شود پرسیو: . ( بسنجید با: شنُفتن —� شنو . )
۲ - برای فهمِ بهترِ فعلِ " پَرسیفتن " این عبارت را در ذهن مجسم کنید: " بخشی یا پاره ای از چیزی یا فعالیتی را در اختیار گرفتن "
۳ - بدل گشتنِ "ک" در هندواروپایی به "س" در فارسی بی پیشینه نیست. توجه کنید:
klou - ni —� surūn ( شاخ )
ak - men —� āsmān ( آسمان )
kun - ko —� sag ( سگ )
ekuo - —� astar ( استر )
▪️مثال:
۱ - تاکنون هزاران چچنی در جنگِ روسیه علیهِ اوکراین پَرسیفته اند ( شرکت کرده اند. )
۲ - او چند روزی است که در هیچ یک از نشست های ما نمی پَرسیود ( شرکت نمی کند. )
🔺 توجه:
🔹 #participation
🔹 #پرسیوش ( پَرسیوِش )
▪️مثال:
۱ - پانزده نفر از دانش آموزان برای پَرسیوِش ( شرکت ) در مسابقه ی پایانی برگزیده شدند.
۲ - به بیانِ دیگر می توان گفت که پَرسیوشِ ( شرکتِ، حضورِ ) شما در همایشِ سالانه ی نومحافظه کاران یک خطایِ بزرگ بود.
🔸 #participant شرکت کننده
or: #participator
or: #partaker
🔸 #پرسیونده ( پَرسیوَنده )
یا: #پرسیوگر ( پَرسیوْگر )
▪️مثال:
شیوه نامه ی سازمان می گوید که همه ی کارمندانِ آن باید پرسیونده هایی ( شرکت کنندگانی ) فعال در تصمیم گیری های راهبردیِ سازمان باشند.
🔹 #participative
or: #participatory
🔹 #پرسیوشی ( پَرسیوِشی )
یا: #پرسیوا ( پَرسیوا )
▪️مثال:
امروزه مدیریتِ پَرسیوا ( مشارکتی ) در جهان روزبه روز رواجِ بیشتری می یابد.
🔸 #participatively به شیوه ی مشارکتی
🔸 #پرسیوانه ( پَرسیوانه )
🔹 #participational
🔹 #پرسیوشی ( پَرسیوِشی )
🔸 #participance شرکت کننده بودگی
🔸 #پرسیوگی ( پَرسیوِگی )
🔹 #nonparticipant
🔹 #ناپرسیونده ( ناپَرسیوَنده )
▪️مثال:
۱ - او در بحث ها نمی پَرسیفت ( شرکت نمی کرد، ) و دوستان او را یک ناپَرسیوَنده ی ( شرکت نکننده ی ) تمام عیار به شمار می آوردند.
۲ - دومین خطای آزمایش به ناپَرسیوَنده ها ( شرکت نکننده ها ) در پیمایشِ اولیه ربط پیدا می کرد.
🔸 #participable
🔸 #پرسیوش پذیر
یا: #پرسیو شایا ( پَرسیوْشایا )
🔹 #participability
🔹 #پرسیوش پذیری
یا: #پرسیوشایایی ( پَرسیوْشایایی )
🔸 هم ریشه های دیگرِ جزءِ نخستِ #پرسیفتن در زبان های ایرانی و هندواروپاییِ غیرِایرانی:
فارسی میانه 👈 پاره، تکه ➖ pārag
فارسی میانه 👈 پاره ( هدیه ) ➖ pārag
خوارزمی 👈 قطعه، تکه ➖ p'rk
فارسی 👈 پاره ( تکه ) ، پارچه، پاره ( هدیه ) ، پاره ( رشوه ) ، پَرد ( لای و تهِ جامه )
کردی 👈 تکه، لقمه ➖ pārū
سانسکریت 👈 هدیه ➖ pūrt�
هیتی 👈 بخش، قسمت ➖ - parshiya
یونانی 👈 داده شده است. ➖ πέπρωται
لاتینی 👈 بخش، تکه، قسمت ➖ partem
انگلیسی 👈 بخش، جزء ➖ part
پورواهندواروپایی 👈 دادن، تقسیم کردن ➖ - pere
🔹 هم ریشه های دیگرِ جزءِ دومِ #پرسیفتن در زبان های ایرانی و هندواروپاییِ غیرِایرانی:
فارسی میانه 👈 واحدِ وزن، پیمانه ➖ kapīč
فارسی میانه 👈 ملاقه، کفگیر ➖ kafč
فارسی میانه 👈 کفش ➖ kpš
سغدی 👈 قاشق ➖ kpcky
سکایی 👈 نوعی پیمانه ➖ kaba
فارسی 👈 کویز ، کفچه، کبچه، کفش، قبا، کابین، کباره ( سبد بزرگ ) ، کپر ( خانه ی نئین ) ، چفسیدن، چسبیدن، کَپِه ( ظرفِ چوبیِ گِل کشی )
آسی 👈 انبار ➖ k'�bic
بلوچی 👈 ردای ابریشمی ➖ kawāh
بختیاری 👈 کپر ➖ kapper
شغنی 👈 به دست گرفتن ➖ anjafc
یزغلامی 👈 گرفتن، به چنگ آوردن ➖ - zgap
سانسکریت 👈 دو مشت ➖ kapati
یونانی 👈 غورت دادن ➖ kaptein
لاتینی 👈 گرفتن، چنگ زدن ➖ capere
گوتی 👈 داشتن، نگه داشتن ➖ haban
انگلیسی 👈 شرکت کردن ➖ to participate
پ. ه. ا 👈 گرفتن، نگه داشتن ➖ - kap
🔺 نکته:
برای دیدن فعل های دیگرِ هم ریشه با بخشِ نخستِ پَرسیفتن بروید به: #to_partition
و #to_imperialize
و #to_award .
🔻🔻🔻
@JavidPajin 👈 فرهنگِ ریشه شناختیِ واژگانِ عمومی و تخصصی

شرکت جستن . [ ش ِ ک َ ج ُ ت َ ] ( مص مرکب ) درآمدن به انجمن . به مجمع پیوستن . در حلقه ٔ. . . درآمدن . شرکت کردن . دخالت کردن . وارد شدن : نمایندگان در جلسه ٔ دیروز مجلس شرکت جستند. دیپلمه ها در کنکور شرکت جستند. رجوع به شرکت کردن شود.
Contribute
همپایی، همپا شدن
نمونه ها:
کاخ باکینگهام به آگاهی رساند که شهربانوی انگلیس در آیین گشایش مَهِستان همپا نخواهد شد ( شرکت نخواهد کرد ) .
وی در این کار همپایی نخواهد داشت ( شرکت نخواهد کرد ) .
Attend
Participate
Partake
برای گفتن شرکت کردن
ازین ۳ تا فعل زیاد استفاده میشه
همکاری کردن . همیاری .
شرکت کردن= هَنبازیدن یا انبازیدن
شراکت = هَنبازی
شریک: هَنباز
اشتراک=هَنبازِش
شرکت پذیری = هَنبازش پذیری
کمپانی یا شرکت = هَنبازگاه
مشارکت، همدستی
شرکت کردن = پیوستن
می شود attend یعنی شرکت کردن در کاری
Participate
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس