شرکت

/Serkat/

    company
    concern
    consortium
    firm
    partnership
    part(nership)

فارسی به انگلیسی

شرکت اتوبوس رانی
line

شرکت اعتبارات تجاری
finance house, finance company

شرکت بیمه
assurance

شرکت تشکیل دادن
incorporate

شرکت تضامنی
general partnership

شرکت تعاونی
co-operative, cooperative, cooperative society

شرکت تعاونی سرمایه گذاری
mutual fund

شرکت تلویزیون
network

شرکت جستن در
enlist

شرکت جنبی
subsidiary

شرکت چندملیتی
multinational

شرکت حمل و نقل
common carrier

شرکت خصوصی اب و برق
public utility

شرکت خصوصی حمل و نقل
public utility

شرکت دادن اتومبیل در مسابقه
race

شرکت دادن اسب در مسابقه
race

شرکت دارنده سهام
holding company

شرکت داشتن
participation

شرکت داشتن در
attend, join

شرکت در تبانی
implication

مترادف ها

firm (اسم)
شرکت، کارخانه، تجارتخانه، موسسه بازرگانی

hand (اسم)
طرف، کمک، پیمان، دست، دسته، شرکت، خط، پنجه، پهلو، عقربه، دست خط، دخالت، یک وجب

association (اسم)
اتحاد، پیوستگی، وابستگی، تجمع، امیزش، انجمن، مشارکت، شرکت، تداعی معانی، ائتلاف

society (اسم)
اجتماع، محفل، گروه، جمعیت، انجمن، شرکت، مجمع، مصاحبت، جامعه، نظام اجتماعی، اشتراک مساعی، انسگان

company (اسم)
گروه، جمعیت، دسته، انجمن، شرکت، گروهان، هیئت بازیگران

unity (اسم)
پیوستگی، شرکت، یگانگی، واحد، اشتراک، شماره یک، وحدت

corporation (اسم)
شرکت، شرکت سهامی، بنگاه

body corporate (اسم)
شرکت، شرکت سهامی

cahoot (اسم)
شرکت، همدم، تبانی

consociation (اسم)
شرکت

پیشنهاد کاربران

واژه شرکت
معادل ابجد 920
تعداد حروف 4
تلفظ šerkat
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: شرکة]
مختصات ( ش کَ ) [ ع . شرکة ]
آواشناسی Serkat
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
شرکت = همباش ( با هم حضور داشتن )
شراکت = همبازیک / همباشیک
اشتراک = همند ( چیزی که در هم اند شده = اند نشان زیادی/ ضرب و. . . در زبان فارسی و لاتین است )
مشترک = باشند
متشرکین ( یا حاضرین ) = باشندگان
پیونداژ
واژه نوی پیونداژ، از کنارهم گذاشته شدن چند واژه ماناک دار �پیوند آوران ژرف� ساخته شده است که بتوانیم با بکارگیری از آن، افزوده بر زیبایی، بر فهرست واژگان نوی زبان پارسی خود افزوده کنیم.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه� پیونداژ� می تواند جایگزین بسیار خوبی برای واژگان عربی �شرکت� و لاتین ”Company” در زبان و گویش ما پارسی زبانان باشد.
شرکت = پیونداژ
هم شرکتی = هم پیونداژ

سندیکا
مشترک
پاگذاشتن
حضور، بودن، مشارکت، حاضرشدن
یک سازمان تجاری است که مالکیت آن بصورت سهام میباشد
موسسه، کمپانی، تشکیلات، سازمان، مرکز، دفتر، آفیس، برند، مجموعه، کارخانه، گروه،
شرکت کردن= هَنبازیدن یا انبازیدن
شراکت = هَنبازی
شریک: هَنباز
اشتراک=هَنبازِش
شرکت پذیری = هَنبازش پذیری
کمپانی یا شرکت = هَنبازگاه
همپا، همپایی، همپا شدن
واژه ی �همپایی� را بجای شرکت کردن در کاری، �شریک شدن؛ انباز گشتن؛ همدست شدن در کاری؛ . . . � ( واژه نامه دهخدا ) بکار برده ام. برای ساخت واژه ای همتراز با �شرکت در . . . � در زبان پارسی به ناچار باید از اندام های بدن آدمی بهره جُست؛ از آنجا که آمیخته واژه ی: �همدستی� به آرشی بسته تر و در موردهایی دیگر بکار می رود، از دید من، می توان آمیخته واژه ی: همپایی را بجای �شرکت کردن در . . �، �شریک شدن در . . . � و �مشارکت� بکار برد. ( برگرفته از پیش نویس نوشتاری پخشش نشده از آنِ بیش از هشت سال پیش )
...
[مشاهده متن کامل]

نمونه:
از میان همه ی زنان دلاور پاریس که در �کمون� همپایی ( شرکت ) داشتند، لوئیز میشل از همه پرآوازه تر بود.

همبازی ( شرکت کننده در کاری )
نمونه: این ها تنی چند از همبازیان* در �جشنواره ونیز� هستند که هر سال در همین روزها در شهر ونیز ایتالیا برگزار می شود.
*بجای �شرکت کننده� ( در کاری ) می توان از آمیخته واژه ی �همبازی� سود جست.
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته ازیادداشتی در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۱۴ بهمن ماه ۱۳۹۶
https://www. behzadbozorgmehr. com/2018/02/blog - post_64. html

شرکت: [اصطلاح شرکت برق ]شرکت عبارت است از شرکت یا سازمانی که به موجب مقررات قانونی به کار تولید، انتقال و توزیع نیرو و یا بخشی از این امور اشتغال داشته و برق متقاضی را تامین می نماید و متقاضی پس از برقراری
...
[مشاهده متن کامل]
انشعاب، مشترک آن می گردد. شرکت های برق منطقه ای و شرکت توزیع نیروی برق مشمول این تعریف می باشند.

شِرکَت
این واژه به نمایان ( ظاهِر ) اَرَبی ، باید با واژه ی share انگلیسی به مینه ی بَخش و بهر و بَرخ کردن هم ریشه باشد .
اگر دُرُست باش می توان این واژه ها را پیش نمود :
شِراد ، شِرکاد ، شِرگان یا :
...
[مشاهده متن کامل]

انبازِشگاه ، اَنبازشکده ، انبازگاه ، انبازکده
کوم در واژه ی کومه هم پیشوند پارسی و همریشه با com و هَم میباشد :
کومکاری ، کومنانی ( pan = نان )
داز واژه ای است که کَم در پارسی از آن بهره می بریم :
هَمدازی ، کومدازی

شرکت: [اصطلاح حقوق]اجتماع حقوق چند مالک در شیئی معین به نحو اشاعه
سازمان و یا بنگاه
کومپانی
انبازکده
این واژه خاستگاه ایرانی دارد :
واژه شریک عربیزه واژه آریایی چریک به مانای همراه ملازم وابسته است که در آن چر=attain دستیابی. چریک در سنسکریت به صورت cArika चारिक به مانای attendant آمده است. عرب از ریشه فرضی شرک واژگان تشریک شرکت مشارکت و شراکت را برساخته است.

( اِ، از عربی ) کمپانی.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس