شرمنده کردن


    abash
    discomfit
    disconcert
    discountenance
    embarrass
    to make ashamed
    to put to the blush by ones favour orcompliments

مترادف ها

abash (فعل)
دست پاچه کردن، شرمنده کردن، دست پاچه نمودن، خجالت دادن

shame (فعل)
شرمنده کردن، خجالت دادن، ننگین کردن، خوار کردن

پیشنهاد کاربران

خیط کردن
بشرم آوردن ؛ خجلت زده کردن. شرمسارساختن. شرمنده کردن :
ز پای و رکیبش همی مهر من
بجنبد بشرم آورد چهر من.
فردوسی.

بپرس