شراب مردانداز
مردانداز. [ م َ اَ ] ( نف مرکب ) مردافکن. قوی. پرزور :
باده ای بود سخت مردانداز
شد حسابی ضرورت از آغاز.
اوحدی ( جام جم ص 37 ) .
مردانداز. [ م َ اَ ] ( نف مرکب ) مردافکن. قوی. پرزور :
باده ای بود سخت مردانداز
شد حسابی ضرورت از آغاز.
اوحدی ( جام جم ص 37 ) .