شر

/Sarr/

    bad
    badness
    evil
    mischievous
    naughty
    quarrelsome

فارسی به انگلیسی

شر به پا کردن
agitate, sabotage

شر به پا کن
mischief, mischief-maker, agitate, sabotage

شر به پا کنی
sedition

شر و شور
ado

شر و ور
nonsense, poppycock, gobbledygook, trivia, balderdash, rigmarole, boloney, froth, eyewash, horsefeathers, story

پیشنهاد کاربران

شَر با واژه های سُر / شعر ( شِر ) / شُرشُر / سُرسُره / سار ( جاری ) / شار ( جاری ) / شریان ( راه های مواصلاتی ) و . . . . از یک ریشه میباشد و در همه اینها به جاری بودن و جریان داشتن اشاره شده و واژه شَر و همه واژه های ساخته شده از آن همچون شرور به چم پیگیر بودن و در جریان بودن است و اختصاصا در این جا به کسی گفته شده که بیش از حد به دنبال چیزی باشد . نکته اینکه آب شرب را اب جاری در عربی گویند و چه ساده میرسیم به اینکه شرب همان ساری و شار بودن است و نشانه ساری و جاری بودن است . جریان و مجری از همین جا آمده است.
...
[مشاهده متن کامل]

همه واژه های دو واجه در فارسی ریشه ایرانی دارند نه اربی.
وسوسه = وس از وست و ویش لاتین و ایش ( در ایشالله = آنچه خدا بخواهد و نه ان شالله = اگر خدا بخواهد ) و خواست آمده و وسوسه یعنی آنچه که دل میخواهد. . .
هوس = آنچه که دل میخواهد
خواستن = خ واستن ( واسه ) => واسه یا واستن = برای شما = > واست و ویش و خویش = برای خود خواستن پس فهمیدیم که ویش و ایش همان واست / خواست هستند

بد
ضرر
زیان
گزند
آسیب
واژه شر
معادل ابجد 500
تعداد حروف 2
تلفظ šar[r]
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم ) [عربی: شرّ]
مختصات ( شَ رّ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی Sarr
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی عمید
evil
the evil/evils of
So I declare a festival to celebrate 20 years since the great dragon was captured and Camelot freed from the evil of sorcery
هر چیزی که ناراحت کننده باشد ، مخالف میل
بدی
( بسته به متن ) : شرارت، خباثت، رزالت، دنائت، فرومایگی، بدگوهری
بد و بدی مقابل خوب و خوبی
سر به معنی:: بهتان و تهمت " واژه ی ایرانی هست

دسپاچه شدن . حول شدن . شر ور =. . . ور در گذشته انجام کاری سخت جهت راستی ازمایی بوده در دین زرتشت . از جمله این کار ها ذغال سرخ در دست گرفتن و امثالهم . . . شر و ور یعنی حول کردن و ترسیدن از انجام ور . که میشود شر ور . الان به غلط شرو ور را سخن بیهوده معنی میکنند .
دست پاچه شدن . حول کردن .

بپرس