شخص. کس.
شاخص. شناس است.
مشخص است: آشکار است.
تشخیص:شناختن.
تشخّص:هم شناس، هم شناسی، هم شناخت.
متشاخص:برای هم شناخت.
شخصیّت:سر شناس. کسی. کاره ای.
شخص : فارسی است . ( شاخِصت، اصفهانیها می گویند . ) شاخه ای است.
به گمان من واژه ی شخص و شخصیت عربی نیستن
شخص
گویش:shakhs
پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی
برابر پارسی:تن، کَس
شخص: بهترین همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
یانس yāns ( اوستایی ) .
واژه شخص
معادل ابجد 990
تعداد حروف 3
تلفظ šaxs
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: اَشخاص و شُخُوص]
مختصات ( شَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی Saxs
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
من هیچ دلیلی ندارم ولی چه بسا که این واژه با واژه کس پیوند داشته باشد
در معنای جسم. تن. کالبد.
اگر شخص پلید و جثه خبیث ترا بارها بسوزند. . .
کلیله و دمنه صفحه 224
تصحیح استاد مینوی
خُدام = شخص، person
خدامی، خدامین = شخصی، personal
{خدام /xodām/ را از واژه بهدینی خْدوم /xdom/ گرفته ام. در این گویش آ ها بیشتر اُ می شوند. برای نمونه خاک انبار را خُک اُنبُر می گویند. }
بن خان: فرهنگ بهدینان، جمشید سروش سروشیان
#پارسی دوست
@محمد پارسا
واژه یانس رو از کجا آوردی
فرهنگ لغت اوستایی داری یا مدرک
شخص: ( اصطلاح حقوقی ) : موجودی است که دارای حق و تکلیف است
شخص
اگر به این شکل وات "ش" را جدا بنویسیم : شَ - خص
می بینیم که خص همانند : کَس پارسی است ، آیا وات "شَ" پیش وند است؟
گُمانه : پیش وند "ش" سورتی دیگر از : اَز ، زُ ، سِ به مینه به سوی بیرون ، و مینهء مَگاشی : اَبَر است.
... [مشاهده متن کامل]
کَس می تواند خَس به مینهء کوچک ، خُرد و مینهء مگاشی بی مهند ( بی اهمیت ) باشد ، با اَفزودن پیش وند "ش" : دیگر کوچک و خُرد و بی مهند نیست بَسکه بزرگ ، کَلان و مهند است : شَکس < شَخس< شَخص
شخص:[اصطلاح حقوق] کسی که موضع حق قرار گیرد مانند انسان و شرکت تجاری
یک فرد
خنگا وقتی یکی مینویسه هم خانواده های شخص چرا اینا میآیند مثلا باید بباد شخص شخصیت شخصی شایسته شایستگی
واژه ی شخص باید در دیگر زبان های ایرانی مانند سنسکریت، پارسی پهلوی و. . . ریشه یابی شود
کس
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
یانْس ( اوستایی )
پْرانْت prãnt ( سنسکریت: پْرانَبهْرْت )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)