شخ


    branch
    stiff
    inelastic
    peak
    summit
    ridge

پیشنهاد کاربران

شخ به معنای زمین سخت پای کوه است ودر زرین اباد دهلران قلعه ای بزرک در دامنه کوه وجود دارد که به زبان محلی ان را ( قلعه شاخ ) می گویند که تلفظ دیگری از شخ می باشد.
" شّخ " ، به فتح ش
خاک رس، گویش مردم شاهرود
شخ: شاخه
( ( نه در کوه سبزی نه در باغ شخ
ملخ بوستان خورده مردم ملخ ) )
یعنی: نه در کوه سبزی مانده بود و نه در باغ شاخه ای از گیاهی مانده بود، چرا که ملخ ها همه را خورده بودند و مردم از قحطی ملخ ها را می خوردند.
کوه
شَخ : زمین سخت. خاک خشت زنی و اندودکاری به رنگ آجر گداخته.
نمونه:رخت جوان به رنگ خاک شَخ بود. ( کلیدر ج ۹ص۲۳۹۱ )
محمدجعفر نقوی
در گویش دری افغانستان
شخ ، با فتح ش و سکون خ ، به دو صورت بکار می رود هم اسم است مانند شخ کوه یعنی تیزی و قله کوه و هم به صورت صفت ، مانند کوه شخ یا کو بسیار صخره ای و محکم . . . و هر چیزی که از محکمی و سفتی آن توصیف شود ، مثل شخ سر، شخ دم، شخ کار و. . .
گو اینکه شخ دیسه دگر سخ ( سخت ) باشد ت در واژه سخت نیز مانند ت در راست و خواست که در پهلوی راس و خواه است از ریشه واژه نیست و هر انچه در باره شخ امده نشان از سختی دارد
شُخ در گویش دشتی یک مشت از چیزی به اندازه کف ردست.
بنگرید به فرهنگ واژگان گویش دشتی نوشته سید کوچک هاشمی زاده
شخ / shăkh : خاک خشت زنی و اندودکاری به رنگ آجر گداخته.
مانند: چنان چون بادی که از خروش خویش دست بدارد و آرام بگیرد. به خاک شخ رسیده بودند.
تا دهه آنجا زمین شخی است، . . .
کلیدر
محمود دولت آبادی
...
[مشاهده متن کامل]

شَخ/ šax ( x ) : به معنی کوه باشد که به عربی جبل خوانند و بینی کوه را هم گفته اند ( برهان قاطع )
قس خراسانی: šax شاخه، شاخ

شخ/ shăkj : خاک خشت زنی و اندودکاری به رنگ آجر گداخته.
مانند: چنان چون بادی که از خروش خویش دست بدارد و آرام بگیرد. به خاک شَه رسیده بودند .
کلیدر
محمود دولت آبادی
در زبان فارسی معاصر شَخ: کوه، سر کوه، زمین سخت و محکم.
...
[مشاهده متن کامل]

شَخ: [=شاخ]: شاخه درخت
فرهنگ بزرگ سخن
دکتر حسن انوری
نشر: سخن

شخ ، sha kh , مخفف شاخه ، در گویش شهر بابکی نعوظ وسفت شدن آلت را گویند ، کلمه شق از این کلمه گرفته شده است
شُخ shokh لگن
در زبان ملکی گالی بشکرد
Shakh در زبان ملکی گالی بشکرد
صخره لیز
در زبان بختیاری شخ به معنی شکاف در کوه یا سنگ است.
فردوسی بزرگ می فرمایید
همه دامن کوه تا روی شخ
سپه بود بسان مور و ملخ
اگر شخ بمعنی کوه باشد فردوسی دوبار کوه را در یک
مصراع استفاده نمی کرد. پس منظور شکاف در قله کوه است.
شَخ : به معنی سفت و به معنی نعوظ برای مثال عضلات​ شخ شده یعنی عضلات سفت شده. لهجه پارسی غور
این واژه غلط مشهور از « شق » است. رجوع به شق شود.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)