شبی چون شبه روی شسته بقیر
نه بهرام پیدا بود نه کیوان نه تیر
هنگامیکه شبه بمعنای سنگ سیاه را در این سروده از فردوسی تلفظ میکنید از طرز بیان آن در برخی زبانهای ایرانی مانند شَوَه یا شَوِه بر میاید که آنرا به گونه ای باید ادا کرد که شبیه به تلفظ شَبه در کلمهء یکشبه باشد زیرا که اگر آنرا مانند شبح تلفظ کنید معنای دیگری را تداعی میکند شوه و شبق واژگان دیگری برای این سنگ هستند و پیداست که در این بیت حکیم فردوسی این سنگ سیاه را به شبح تشبیه نکرده است بلکه تشبیه وی به شبه بوده که تلفظی منتفاوت دارد و میدانیم که شبح همیشه لزوما سیاه رنگ نیست و ممکن است به جسمی گفته شود که آن جسم متحرک بدرستی قابل شناسایی نیست و بهر رنگی ممکن است باشد بنابر این توضیحات باید تفاوتی میان تلفظ شَبِه با شبح قائل شد زیرا که شوه بخوبی بیانگر آنست و من چون بد خوانی آنرا بار ها دیده ام خواستم که شرحی در باره اش بنویسم تا از یاد ها نرود زیرا که در ارائه دکلمه درست شعر دارای اهمیت است.
... [مشاهده متن کامل] منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
مشابه و مانند
"شَبَه" واژه ای فارسی و همریشه با "شب" است.
چیزی همراه با پسوندِ �گونه� یا در برخی باره ها همراه با پسوندِ �واره�
نمونه ها:
ناسزاگونه
. . . یکی از آن ها ناسزاگونه ای به نامِ �گُزگیل� ( تا اندازه ای بسان �جو جیل� ) بود . . .
برگرفته از پی نوشت یادداشتی در پیوند زیر:
... [مشاهده متن کامل]
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/12/blog - post_29. html
آبخستگونه بجای �شبه جزیره� یاد شده از �فرهنگ معین� در بالا؛
گزاره گونه بجای �شبه جمله ( همانجا ) ؛ و
فلزگونه بجای �شبه فلز� ( همانجا ) .
سنگواره بجای چیزی بسان سنگ ( شبه سنگ ) که سنگ نیست؛ جانوری است سنگ شده
ماهواره که ماهِ راستین نیست که چیزی ساخته و پرداخته بسان آن است.
فراموش کردم یادآور شوم که از دو برابر یاد شده در بالا، کاربرد�همسان� را نادرست می دانم و واژه ی �مانند� را نیز تنها در چِهرِ پسوند در آمیخته واژه ای بهمراه برخی واژه ها و نه هر واژه ای بکاربردنی می بینم.
نَما ( تنها به چِهرِ پسوندِ در یک آمیخته واژه )
نمونه:
نمی دانم در آن دانش نمایِ [شِبهِ دانش] �شنگول و منگول� ( �معقول و منقول� ) چه نامی بر چنین خرده مَنتیکی نهاده اند . . .
برگرفته از پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/11/blog - post_19. html
شبی چون شبه روی شسته بقیر
نه بهرام پیدا بود نه کیوان نه تیر
کُنده درخت یا چوب