شب

/Sab/

    dark
    evening
    night

فارسی به انگلیسی

شب احیا
vigil

شب افروز
illuminating during the night, floodlight, limelight

شب به خیر
good evening, good night

شب بو
clove

شب بوی هراتی
garden rocket, dames violet

شب پره
moth, bat

شب پره ای
sphenoid

شب پره یا شبپره
bat

شب تا صبح
nightlong, nighttime

شب تاب
shining at night, phosphorescent

شب تابی
luminescence, phosphorescence

شب تاز
nocturnal

شب چراغ
king of gem or pearl said to radiate by night, carbuncle

شب چراغ یا گوهرشب چراغ
kind of gem or pearl said to radiate by night, carbuncle

شب چره
snack, sweetmeat or dried fruits keeping a person busy during the nightor enabling him to stay up.

شب خوش
good evening

شب خیز
(one) who rises at midnight, nocturnal(animal)

شب دزد
burglar

شب دزدی کردن
burglarize

شب را به سر بردن
bunk

مترادف ها

evening (اسم)
عصر، شام، شب، سرشب، غروب

night (اسم)
تاریکی، شب، غروب، شب هنگام، برنامه شبانه، خادم حبش، لیل، نزدیک ب وقت خواب

eve (اسم)
شب، شب عید، شامگاه، جنس زن

nighttime (اسم)
شب، شبانگاه

nox (اسم)
شب، الهه شب

پیشنهاد کاربران

در کردی شب اینجوری که شما گفتید نوشته نمیشه ، درستش ( شه وو )
شب به زبان سنگسری
شو sho
شب تاریک . . اکس شو akes sho
شب مهتابی. . . موم گار شو mom gar sho
شب یلدا . . . شو چله sho jeleh
شب جمعه. . . جمعه شوjomeh sho
شب عید. . . شو عید sho eyf
...
[مشاهده متن کامل]

آخر شب . . . . آخر شو asher sho
وسط شب. . . . نصف شو nesef sho
شبانه. . . . . شو هنگامsho hengam
صبح دم. . . . دِم صوبح dem sobeh

واژه شب از پارسی میانه 𐭱𐭯 / 𐭫𐭩𐭫𐭩𐭠 ( šab ) ( LYLYA / šp ) از پارسی باستان: 𐎧𐏁𐎱 ( xšap - ) از پیش - ایرانی ( مقایسه شود با: 𐬑𐬴𐬀𐬞𐬀𐬥 ( xšapan ) و 𐬑𐬴𐬀𐬞 ( xṣ̌ap ) در اوستایی، شپ در بلوچی، شپه در پشتو، ӕхсӕв ( �xs�v ) در آسی، شو در بختیاری، لری، اشتهاردی و مازندرانی، şev در کردی کرمانجی، شەو در کردی سورانی و کلهری، شەوە در کردی اورامی شێو در لکی، şewe در زازایی و ݎܫݏܥ / ܥݎܫݏ / ܥܮܫݏ ( əxšap ) در سغدی ) ، از پیش - هندو - ایرانی، از پیش - هندو - اروپایی - k ( ʷ ) sep* ( شب ) . ( مقایسه شود با: क्षप् ( kṣ�p ) در سنسکریت و ( ispanza ) 𒅖𒉺𒀭𒍝 در هیتی )
...
[مشاهده متن کامل]

منابع. فرهنگ لغت معین
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگِ سَنسکریت - فارسی
فرهنگ زبان ایرانی باستان بارتولومه

ذوالطرتین. [ ذُطْ طُرْ رَ ت َ ] ( ع اِ مرکب ) شب ، از آنروی که اوّل و آخر آن سرخ است.
واژه شب کاملا پارسی است چون در عربی می شود اللیل ودر ترکی می شود یجه این واژه یعنی شب صد درصد پارسی است
منبع.
فرهنگ لغت معین
لغتنامه دهخدا
کردی: شَوْ=Šaw
چتر شام . [ چ َ رِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شب . کنایه از شب سیاه : به چتر شام ز انقاس بحر کرده سوادبه تیغ صبح ز کیمخت کوه کرده قراب . خاقانی .
سرمه ٔ گیتی . [ س ُ م َ / م ِ ی ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شب باشد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) . شب . ( رشیدی ) .
تخت آبنوسی . [ ت َ ت ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شب است که بعربی لیل خوانند. ( برهان ) . کنایه از شب باشد. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ) . شب . ( فرهنگ رشیدی ) .
چشمه ٔ تیره گون . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ رَ / رِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شب . ( آنندراج ) . کنایه از شب ظلمانی .
حجاب ظلمانی . [ ح ِ ب ِ ظُ ] ( اِ مرکب ) شب . ( شرفنامه ٔ منیری ) . و در اصطلاح سالکان : چنانکه بطون و قهر و جلال و نیز جمله ٔ صفات ذمیمه . ( آنندراج ) . رجوع به حجاب شود.
شب در گویش لری = شوو
نصف شب = نیمه شو
کار گر شیفت شب = شوکار
پاسی از شب =شوگار
شب = بعد از غروب خورشید را شب میگویند .
شب پره = پرنده ای که شبها پرواز میکند ، خفاش
شب نویس = کتاب شب نویس، نوشتن در شب ، شب نویس، کتاب شب نویس
شب
واژه درست ( شپه ) است که در زبان پشتو کار میگیرند. !
شپه = شه، په
شه = خوب
په = پهن
شپه = پهن کردن و یا دراز کشیدن خوب.
روز برای کار است
شب برای چارچ میباشد.
شپ نیرو بگیر و روز نیرو خرچ کن.
پرده آبنوس ؛ کنایه از شب است :
پدید آمد آن پرده آبنوس
برآسود گیتی ز آوای کوس.
فردوسی.
شب
روز و شب مانند مرد و زن اند.
روز برای مردی است.
مرد 🔄 درم ( دارایی دارا ) .
شب برای آرامش است.
زن آرامش مرد است.
زن = خانم ( استاد فرزندان ) .
مرد = آته ( سرگرم کار ) ( آواز نرم ) .
...
[مشاهده متن کامل]

روز 🔄 زرو
روزت را به دست گیر وز دست مده تا شب آرام داشته باشی.
شوهر = شب هر کاره
شوهر = روز خر و شب نر.
پدر = دور از در
آته = سرگرم کار
مادر = استاد روان، استاد وجدان، استاد خود شناسی.
روز مال مردان است که از خود مردانگی نشان دهند و کار کنند.
شب مال زنان است که مستانگی و شوخ و شنگ باشند.
مرد که ۶ بامداد از خانه بیرون برود و ۶ شام به خانه برگردد، خانواده نیک داشته میباشد.
پدر که هر چه در روز از خانه دور باشد. !
فرزندان نیکو پرورش یافته بزرگ میشوند.
پدر که در خانه باشد بسیار فرمان میدهد و کودکان دلگیر شده بازی گوش میشوند و دروغگو بار می آیند و ازدروغگویی کار شان به دزدی و چشمچرانی میکشد.
زیرا از ترس پدر شوخی کرده نمیتوانند و دزدانه به خوشی میروند و این دزدانه کاری عادت شان میشوند.
زن باید دانا باشد که خانه خود را دوستداشته باشد و آب دهنش به دیگران نرود و نریزد.
زن دانا ارزش داشته هایی خود را میداند و دوست میدارد.
زن نادان خود و خانه خود را فدای بیرون میکند.
روز و شب مانند نر و ماده اند.
بهترین خواب مال مردم با وجدان نیکو کار میباشد که با خیال آرام به خواب میروند.
شب = مزه روز را چشیدن.
شپه = پهن کشیدن شاهانه

معنی:زمان بین غروب آفتاب تا طلوع
پارسی نو : شب
پارسی کهن/پشتو : شپه
شپه
شپه = شه، په
شه = خوب
په = پهن، دراز کشیدن
شپه = پهن شدن خوب، دراز کشیدن خوب.
همچنان!
روز و شب بر خلاف هم نیستند و هر دو نیروی پاک میباشند.
...
[مشاهده متن کامل]

شپه = پهن شدن خوب
روز 🔄 زور
هر دو خوب و ( جوره ) هستند.
روز برای کار کردن است.
شب برای آرامش و یا نیرو گرفتن میباشد.
مانند:
بطری موبایل به چارچ نیاز دارد.
آدمی هم برای چارچ نیاز دارد.
شب و خواب نمودن در زادش چارچ گرفتن است.
شپه/شب = پهن شدن/دراز کشیدن خوب.
✌️❤️

روز کسی به شب کشیدن: تمام شدن آن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۱۳ ) .
دردی شب = کنایه است از آخر شب. ( از آنندراج ) : چون وقت به دردی شب کشید و کیفیت شراب زور آورد فرورفتگی خواب با او هم آغوش شد. ( اکبرنامه ، از آنندراج ) .
شام
شب به ترکی: گئجَه
شب . : night
شب زده ( be knighted ) : [اصطلاح کوهنوردی]گروه یا فردی که ضمن صعود یا بازگشت به شب برخورد میکند و مجبور به شب مانی می شوند، در مقابل آن شب مانی با برنامه است
منبع https://sporton. ir
روز : day : ساعت ۶ روز : am 6
بامدادان : dawn
سپیده دم، پگاه، خورخیز، برآمد : sunrise
پیشین : morning
نیم روز : midday, noon : ساعت ۱۲ روز : pm 12
شب : night : ساعت ۶ شب : pm 6
پسین : evening, afternoon
...
[مشاهده متن کامل]

گرگ میش : dusk
هوراُفت، فرورفت، ایوار : sunset
نیم شب : midnight : ساعت ۱۲ شب : am 12

به جوانی رسیدن. جوانه ای برخواسته. برخواستن شعله آتشی. سنگ سفید و ترش که در اسفند موجود است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس