شاه گهر. [ گ ُ هََ ] ( ص مرکب ) آنکه دارای گوهر و نژاد شاهان بود. از گوهر و تبار شاهان . شاهزاد. || ( اِ مرکب ) جد پادشاهان . ( ناظم الاطباء ) . اما این معنی جای تأمل است .
گوهر ملک . [ گ َ / گُو هََ م ُ ] ( اِ مرکب ) کنایه از پادشاهزاده باشد. || پادشاه را نیز گویند. ( آنندراج ) .
شاهزاده من
در فارسی نام ها جنسیت ندارند. ( نامانند آلمانی یا عربی )
شاهزاده ( king/queen - born ) به معنای زاده شاه ( چه شاه مرد چه شاه زن ) ، واژه ای بی جنس است.
شاه زاده ی دختر را "شاه دخت" ( princess ) و
شاه زاده ی پسر را "شاه پور" ( prince ) گویند.
شاهزاده در پهلوی شاهزاتگ šāh - zātag بوده است .
پرنس، شاپور، شاهپور، شهزاد، شهزاده، ملکزاده
پرنسس_با عظمت
پرنس