شام

/SAm/

    dinner
    meat
    supper
    din-din
    evening

فارسی به انگلیسی

شام اخر
last supper

شام جهل
night of ignorance

شام خوردن
dine, sup, to sup

شام دادن
dine

شام غریبان گرفتن
to pass the night in darkness, to do as the forlom survivors imam-hosein did on the night after the disastrous event of karbela

شام مفصل
tuck-in

شام که خورد می خوابد
when he has eaten his supper he goes to bed.

مترادف ها

evening (اسم)
عصر، شام، شب، سرشب، غروب

dinner (اسم)
مهمانی، شام، ناهار، غذای مفصل

supper (اسم)
شام، عشای ربانی یا شام خداوند

پیشنهاد کاربران

شام یا شامات اصطلاحی تاریخی جغرافیایی است که به منطقه ای کمابیش گسترده گفته می شود در جنوب غرب آسیا که از شمال به رشته کوه های توروس، از جنوب به صحرای عرب، از شرق به بین النهرین و از غرب به دریای مدیترانه محدود است. در هزاره دوم پیش از میلاد به این مکان به ویژه نواحی جنوبی آن، کنعان می گفتند.
...
[مشاهده متن کامل]

این منطقه دربرگیرنده سرزمین هایی است که امروزه کشورهای سوریه، اردن، لبنان، فلسطین تاریخی، قبرس، بخش هایی از جنوب ترکیه و شرق مصر در آن جای دارند. گاهی بخش هایی از غرب عراق را نیز جزو سرزمین شام به شمار می آورند.
از شهرهای مهم سرزمین شام می توان به دمشق، انطاکیه، حلب اشاره کرد.
این سرزمین در زمان ابوبکر ضمیمه قلمرو اسلام گشت و پس از خلفای راشدین تا روزگار عباسیان جزئی از قلمرو اسلامی بوده، در زمان خلافت امویان ( ۷۵۰–۶۶۱ میلادی ) شهر دمشقِ آن مرکز خلافت اسلامی نیز بود.
• در سال های ۶۷ تا ۶۳ پیش از میلاد، پومپه سردار رومی، سوریه و ارمنستان را فتح کرده و آخرین پادشاه سلوکیان را از سلطنت عزل می نماید. جمهوری روم همسایه پادشاهی اشکانی می شود.
• در سال ۵۱ پیش از میلاد ارتش اشکانیان به سوریه حمله می کند.
• در سال ۲۰ پیش از میلاد، درفش رومیان بازگردانده می شود. ∗ آناتولی و سوریه توسط دولت اشکانی به روم پس داده می شود.
سرزمین شام از سپیده دم تاریخ گهواره تمدن بوده است. تمدن هایی چون تمدن آرامیان، سریانیان، کنعانیان، فنیقیان، هوریان، اموریان و بسیاری دیگر در این سرزمین پدید آمده اند و کتاب تاریخ را ستبرتر کرده اند.
حضرتمحمد ( ص ) ، پیامبر اسلام، برای منطقهٔ شام اهمیت قائل بود چنان که یک بار سپاهی سه هزار نفری به فرماندهی جعفر بن ابی طالب و زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه به سوی موته در جنوب شام فرستاد ( غزوه مؤته ) . مسلمانان راه به جایی نبرده و تنها توانستند پس از شهادت فرماندهان خود به مدینه بازگردند. اقدام بعدی حضرت محمد نسبت به این منطقه، عملیات تبوک بود که به جز بستن چند قرارداد با برخی قبایل عربی، درگیری خاصی با رومیان دربرنداشت. حضرت محمد در آخرین روزهای حیات مبارک خویش سپاه دیگری به فرماندهی اسامة بن زید سامان داد که تنها پس از رحلت او عازم شام شد و بدون نتیجهٔ خاصی بازگشت. همهٔ این رخدادها نشانگر اهمیت شام در نگاه حضرت محمد است که طبیعی هم بود، چرا که منطقهٔ شامات به مدینه ( مرکز حکومت اسلامی و سپس راشدین ) نزدیک تر بوده، مسلمانان با آن آشنایی داشتند. بعدها معلوم شد که شام برای خلفا هم اهمیتی بیش از عراق دارد.

شامشامشام
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/شام_(سرزمین)
شام چیست؟:نصف النهار؛نیمروز است. آیا نخستین با ر من گفتم نزدیکای ۱۳۶۳
شام: در گویش مازندرانی به موم زنبور عسل �شام� می گویند.
شام در پارسی نو، برابر خوراک شب است.
نما ( ز ) شوم، شبانگاه
supper
واژه شام
معادل ابجد 341
تعداد حروف 3
تلفظ šām
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: šām]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی SAm
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ بزرگ سخن
فرهنگ لغت معین
واژه شام کاملا پارسی است چون در عربی می شود عشاء در عربی به شام ( ( عشاء ) ) شام ولی اسم قبلا سرزمین سوریه کنونی شام بود این واژه زیبا از زبان پارسی بی نظیر در زبان اعراب تاسف رفت این واژه یعنی شام صد درصد پارسی است.
گمان بسیار است که این واژه پارسی باشد.
ایرانیان شرق را خراسان ( برساخته از واژه خورشیدو به معنای سرزمینی که از آن خورشید بلند می شود ( طلوع می کند ) ) و شام که در غرب ایران بوده را به خاطر این که جایی است که خورشید از آن سمت غروب می کند شام می خواندند.
...
[مشاهده متن کامل]

خراسان: مشرق زمین
شام: مغرب زمین
از آنجایی که هردو سرزمین جزئی از پادشاهی های ایرانی در دور زمان بوده اند، این گمان بسیار به درستی نزدیک است.

پاسخ به آقای علی بهجو:
۱ - ناصرخسرو اینگونه می نویسد:شام. ( اِ ) شبانگاه. بتازیش مغرب خوانند. ( شرفنامه منیری ) . . .
۲ - و پارسی انجمن می نویسد:. . . شام هم در بنیاد نام واحد زمانی است ضد بامداد یا چاشت. به خوراک این زمان هم شام گفته می شود. . .
...
[مشاهده متن کامل]

با نگاه به این ها، گمان می کنم شام واژه ای پارسی است.
بن مایه ها:

شام
منابع• https://parsianjoman.org/?p=4974
پیشنهاد من شبخوران شبخوراک ، خوراکشب
یه معنی شام یعنی چیزی که شب میخوریم
شام : روزگاری تمامی نژادهای مختلف بشردرسرزمینی به نام شام زندگی می کردند ( امام صادق کلمه شام را تحریف کلمه سام پسر نوح می داند ) .
شب
بعد از عصر و غروب
غذایی که هنگام غروب و بعد از اذان مغرب خورده میشد
در پایان نفهمیدیم شام. واژه پارسی است یا عربی. یا هر دو زبان آن را دارند با معناهای گوناگون؟
خواهش دارم یک نفر پاسخ دهد
به فردی که چیزی را بو کرده اطلاق میشود، کسی چیزی استشمام کرده
شام لفظی است تاریخی جغرافیایی که به منطقه نسبتاً گسترده ای از خاورمیانه اطلاق می شود که در جنوب رشته کوههای توروس، شمال صحرای عرب، غرب میانرودان ( بین النهرین ) و در جوار کرانهٔ شرقی دریای مدیترانه قرار دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

این منطقه دربرگیرنده سرزمین هایی است که کشورهای کنونی سوریه، اردن، لبنان، فلسطین و اسرائیل برآن بنا شده هستند. گاهی بخش هایی از غرب عراق را نیز جزو سرزمین شام به شمار می آورند.
شام خود بخشی از خاور نزدیک به شمار می آید و اصطلاحی که در زبان های اروپایی برای شام استفاده می شود Levant است که واژه ای فرانسوی و به معنای طلوع کننده است. در زبان های خاورمیانه برای اشاره به Levant عبارت شرق طالع نیز به کار رفته است. [۱]
از شهر های مهم ناحیه شام می توان به دمشق، انطاکیه و حلب اشاره کرد.
این سرزمین در زمان ابوبکر ضمیمه قلمرو اسلام گشت و بعد از خلفای راشدین، تا زمان عباسیان، موقعی که امویان حاکم بر بلاد اسلام بودند مرکز خلافت اسلامی در این خطه قرار داشت.
این یک نوشتار خُرد پیرامون یک مکان جغرافیایی است. با گسترش آن به ویکی پدیا کمک کنید.
منابع [ویرایش]
↑ مرزبان، پرویز و معروف، حبیب، فرهنگ مصور هنرهای تجسمی ( معماری، پیکره سازی، نقاشی ) ، ویرایش سوم، تهران: سروش ۱۳۷۷.
رده های صفحه: جغرافیای اردنجغرافیای اسرائیلجغرافیای سوریهجغرافیای فلسطینجغرافیای لبنانخاور نزدیکخاورمیانهسرزمین های کهن شرقمدیترانههلال حاصلخیز
قس شام در دهخدا
شام . ( اِخ ) نام مملکتی است که در گذشته شامل اردن و سوریه و لبنان و فلسطین بود و درباره ٔ وجه تسمیه و تاریخ جغرافیایی آن لغویان و جغرافی نویسان و مورخان اقوالی دارند که فشرده ای از آن را در این جا می آوریم . صاحب تاج العروس در وجه تسمیه ٔ آن گوید: شهری که در جهت چپ قبله قرارگرفته باشد یا آن شهری که فرزندان کنعان چون بر سر دوراهی رسیدند بسمت چپ رفتند و یا آنکه منسوب باشد به سام بن نوح و اصلاً این کلمه سام بوده است و سپس سین تبدیل به شین گشته است : ولی این قول را بسیاری از مورخان نامی نادرست دانسته اند زیرا گویند که سام هرگز پای بدانجا ننهاده و آن را ندیده است چه رسد به آنکه او آن را ساخته باشد. و وجه دیگر آن زمین را که شامات است اینکه برنگ سپید و سرخ و سیاه است و پس از تحقیق درباره ٔ وجوه فوق وجه اول را پسندیده اند. مؤلفان انجمن آرا و آنندراج نویسند که نام قدیم آن اراضی سوریه بود و اکنون نیز آن را سیریه نامند و لغت سریانی ( یا سوریانی ) منسوب به اهالی آنجا است . صاحب معجم البلدان نویسد: احتمال میرود شام مشتق از الید الشؤمی بمعنی دست چپ باشد و اما قول به این که چون در جهت قبله قرارگرفته بدین نام خوانده شده است نادرست باشد زیرا قبله را راست و چپ نباشد و در یکی از کتب فارسی قدیم دیده است که آن را شامین میگفتند و عرب آن را باختصار شام خوانده است . صاحب اقرب الموارد گوید: بمعنی آن زمین باشد که شامات است یعنی سپید و سرخ و سیاه و بنابراین مشتق از شامه بمعنی خال باشد. مؤلف قاموس کتاب مقدس و فرید وجدی پس از ذکر شرح مفصلی در تاریخ جغرافیایی شام گویند: نام مملکتی است که عبرانیان آن را آرام میخواندند و شام پیش از سال 333 ق . م . تابع ایران بوده و در 300 ق . م . در تحت تصرف سلوکس افتاد و سپس در سال 164 ق . م . پارتیان بعضی از مقاطعه های مشرق شام را به دستیاری متریداتس اول بتصرف درآوردند. و از آن پس در سال 64 ق . م . تمام شام به دست رومیان افتاد و در سال 632 م . به دست لشکریان اسلام فتح گردید و از آن پس به دست صلیبیها افتاد و در سال 1517 م . سلاطین عثمانی آن را بتصرف خویش درآوردند. وپس از پایان جنگ جهانی اول تحت قیمومیت فرانسه درآمد و حدود شام در این هنگام بشرح زیر بوده است : از شمال به آسیای صغیر؛ از مشرق به رود فرات و کویر؛ و ازجنوب به جزیرة العرب و از غرب بدریای مدیترانه . و مساحت آن یکصدهزار کیلومتر مربع بود و شصت میلیون تن سکنه ٔ آن را اقوامی با مذاهب گوناگون تشکیل میدادند. و پس از جنگ جهانی اول به کشورهای متعددی بنامهای : اردن ، فلسطین ، سوریه و لبنان تقسیم گردید. نام شام در شعرهای پارسی بسیار آمده است از جمله :
از این ظفر که توکردی بترک رفت بشار
از این هنر که تو جستی بشام رفت خبر.
رودکی .
تو ایدری و شم تو رسیده است بشام
رواست که شمنان پیش روی تو بشمند.
رودکی .
زین بند بیابی تو بدل ناحیت روم
چون یافت وی از بند بدل ناحیت شام .
رودکی .
از چاشت تا بشام ترا نیست ایمنی
گر مرتراست مملکت از چاچ تا بشام .
ناصرخسرو.
شام کنی طمع چو گیری عراق
مصرت پیشست چو رفتی بشام .
ناصرخسرو.
هم از شام صبح سعادت رسید
ز اطراف چین تا به اکناف شام .
سوزنی .
شاه شرف امیر خراسان که نام او
گسترده شد بجود و هنر در عراق و شام .
سوزنی .
به شام یا خراسان بمصر یا توران
به روم یا حبشستان بهند یا سقلاب .
خاقانی .
چون نه شعری نه سهیل است و نه مهر
یمن و شام و خراسان چه کنم .
خاقانی .
که نیست چون تو سخن پروری بشرق و به غرب
نه چون من است ثناگستری بشام و عراق .
خاقانی .
خردمند مردی در اقصای شام
گرفت از جهان کنج غاری مقام .
سعدی .
گدا را چو حاصل شود نان شام
چنان خوش بخسبد که سلطان شام .
سعدی .
|| در تداول عامه بر شهر دمشق نیز اطلاق شود و ترکیبات خرابه ٔ شام . بازار شام . شهر شام . اسراء یا اسیران شام . در تداول عامه خاصه در سوگواری شیعیان بر واقعه ٔ جانگداز کربلا و اسارت بازماندگان حضرت امام حسین ( ع ) سخت رائج و زبانزد است .
- امثال :
شام اصغر ؛ در این شعر مراد ابهر است که خاقانی آن را بشام اکبر یعنی خود شام تشبیه کرده است :
تا کنون از قدس خاک اولیا
گفتم ابهر بین که شام اصغر است .
خاقانی .
مث . . .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس