celebrate, disport, rejoice
شادمانی
/SAdemAni/
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
شادی، جشن، شادمانی، هلهله
شادی، خوشی، خوشدلی، خوشنودی، شادمانی، بشاشت، سبک روحی
بالماسکه، شادمانی، ماسک، لفافه، نقاب، روبند، پوشانه
خود ستایی، خود فروشی، شادمانی، ریخت و پاش
عید، جشنواره، شادمانی
خوشی، شادمانی
شهوانی، شادمانی، سرچنگی
پیشنهاد کاربران
عالم ذوق . [ ل َ م ِ ذَ / ذُو ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حالت شادمانی و خرمی . ( ناظم الاطباء ) .
شادمانگی . [ ن َ / ن ِ ] ( حامص مرکب ) شادمانی : تا نماز شام غارتی آوردند و همه می بخشیدند و منجم مالی یافت صامت و ناطق و کاغذها و دویت خانه ٔ سلطانی گرد کردند و بیشتر ضایع شده بود نسختی چند و کتابی چند
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
یافتند و بدان شادمانگی نمودند. ( تاریخ بیهقی چ غنی - فیاض ص 628 ) . اما بدان نامه بیارامید و همه نفرتها زایل گشت و قرار گرفت و مرد بشادمانگی برفت . ( ایضاً تاریخ بیهقی ص 91 ) . منتصر به بخارا آمد و اهل بخارا بقدوم او شادمانگی نمودند و یکدیگر را تهنیت میکردند. ( ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 180 ) .
مسرور
وجد. . .
مسرت، بشاشت، بهجت، خوشحالی، خوشی، سرور، سلوت، شادی، نشاط، راح، فرحت، شعف، فرح
خوشبختی
راح
مسرت
فرحت
شعف
حسی نیروبخش که تمامی وجود ما را زیر نفوذ مثبت خود می گیرد. . . گاهی دیده شده که این واژه را با "خرسندی" و "خوشبختی" اشتباه می گیرند. . . این واژگان ضمن ارتباط با هم ، در معنی بسیار متفاوت اند!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)