شاد کردن


    brighten
    cheer
    lighten
    liven

پیشنهاد کاربران

در یک خوانش یک متن پهلوی اشکانی به فعل شادیفت برخوردم که به نظر میرسه از مصدر شادیفتن یا شدیفتن بیاد
شاید مثلا این چنین باشه
میشادیفتم شاد میشدم
میشادم شاد میشوم
فلان کس را میشادانم یا شاد میکنم ( مصدر گذرا )
...
[مشاهده متن کامل]

البته درباره بن مضارعش مطمئن نیستم اما به نظر میاد مصدر شادیفتن حداقل در پهلوی اشکانی بوده باشه.
لینک اون خوانش رو که بررسی زبان پهلوی اشکانی هست رو هم در بخش بن مایه ها خواهم گذاشت ببینید جالبه.
آغدهیم پروانشاه اوم وخت کو درود اپر تو اژ یزدان
آمدم نزد پروانشاه و بدو گفتم درود از یزدان بر تو
شاه وخت کو اژ کو آی؟
شاه گفت که از کجا آیی؟
من وخت کو پیزیشکیم اژ بابل زمین
من گفتم که پزشکی هستم از بابل زمین
اود پد هماگ تنبارهو کنیژک درست بود پد ووزورگ شادیفت او من وخت کو اژ کو آی تو من بغ ( خدا ) اود انویژگ ( ریشه اینم اگه کسی بفهمه خوبه! ) ؟
و تن آن کنیزک دوباره درست شد پس ( شاه ) بسیار شادیفت و به من گفت: از کجا می آیی تو ای خداوند و ناجی من؟

منابع• https://youtu.be/Fhk08tlEtzw?si=IWxqsP9SI584A5xy
بی غم کردن . [ غ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) خوشحال کردن . شادمان ساختن . بی اندوه کردن :
بکوشید تا رنجها کم کنید
دل غمگنان شاد و بی غم کنید.
فردوسی .
بیا تا که دل شاد و خرم کنیم
روان را بنخجیر بی غم کنیم .
فردوسی .
fill one with delight
ارتیاح

بپرس