خوشحالی کردن، خرسند کردن، خوشی دادن، خوشحال کردن، خوشنود کردن، شاد شدن، خشنود ساختن، مشعوف ساختن
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
در یک خوانش یک متن پهلوی اشکانی به فعل شادیفت برخوردم که به نظر میرسه از مصدر شادیفتن یا شدیفتن بیاد
شاید مثلا این چنین باشه
میشادیفتم شاد میشدم
میشادم شاد میشوم
فلان کس را میشادانم یا شاد میکنم ( مصدر گذرا )
... [مشاهده متن کامل]
البته درباره بن مضارعش مطمئن نیستم اما به نظر میاد مصدر شادیفتن حداقل در پهلوی اشکانی بوده باشه.
لینک اون خوانش رو که بررسی زبان پهلوی اشکانی هست رو هم در بخش بن مایه ها خواهم گذاشت ببینید جالبه.
آغدهیم پروانشاه اوم وخت کو درود اپر تو اژ یزدان
آمدم نزد پروانشاه و بدو گفتم درود از یزدان بر تو
شاه وخت کو اژ کو آی؟
شاه گفت که از کجا آیی؟
من وخت کو پیزیشکیم اژ بابل زمین
من گفتم که پزشکی هستم از بابل زمین
اود پد هماگ تنبارهو کنیژک درست بود پد ووزورگ شادیفت او من وخت کو اژ کو آی تو من بغ ( خدا ) اود انویژگ ( ریشه اینم اگه کسی بفهمه خوبه! ) ؟
و تن آن کنیزک دوباره درست شد پس ( شاه ) بسیار شادیفت و به من گفت: از کجا می آیی تو ای خداوند و ناجی من؟
شاید مثلا این چنین باشه
میشادیفتم شاد میشدم
میشادم شاد میشوم
فلان کس را میشادانم یا شاد میکنم ( مصدر گذرا )
... [مشاهده متن کامل]
البته درباره بن مضارعش مطمئن نیستم اما به نظر میاد مصدر شادیفتن حداقل در پهلوی اشکانی بوده باشه.
لینک اون خوانش رو که بررسی زبان پهلوی اشکانی هست رو هم در بخش بن مایه ها خواهم گذاشت ببینید جالبه.
آغدهیم پروانشاه اوم وخت کو درود اپر تو اژ یزدان
آمدم نزد پروانشاه و بدو گفتم درود از یزدان بر تو
شاه وخت کو اژ کو آی؟
شاه گفت که از کجا آیی؟
من وخت کو پیزیشکیم اژ بابل زمین
من گفتم که پزشکی هستم از بابل زمین
اود پد هماگ تنبارهو کنیژک درست بود پد ووزورگ شادیفت او من وخت کو اژ کو آی تو من بغ ( خدا ) اود انویژگ ( ریشه اینم اگه کسی بفهمه خوبه! ) ؟
و تن آن کنیزک دوباره درست شد پس ( شاه ) بسیار شادیفت و به من گفت: از کجا می آیی تو ای خداوند و ناجی من؟
یَشّ
رنا
( قند توی دل کسی آب شدن ) معنی اصطلاح - > قند توی دل کسی آب شدن
بسیار شاد شدن
مثال:
آقاداداش از دریافت نامه ی موافقت بانک با اعتبار، داشت قند توی دلش آب می شد، اما همین که چشمش به نرخ بهره و اقساط ماهانه افتاد حالش گرفته شد.
بسیار شاد شدن
مثال:
آقاداداش از دریافت نامه ی موافقت بانک با اعتبار، داشت قند توی دلش آب می شد، اما همین که چشمش به نرخ بهره و اقساط ماهانه افتاد حالش گرفته شد.
گل از گل کسی شکفتن.
ابتهاج