سیم

/seyyom/

    wire
    line
    string
    cord
    silver
    money

فارسی به انگلیسی

سیم اندام
of a silvery or delicate body

سیم اندود
coated with silver

سیم باف
lam

سیم برای استارت دادن به موتور
jumper

سیم برای خفه کردن
garrote

سیم برق
cords, line

سیم برق دار
live wire

سیم بندبازی در سیرک ها
high wire

سیم پوش
wire insulator, clad in silver

سیم پیچ
amature winder, bobbin, coil, armature winder, tied by wires

سیم پیچ استوانه ای
solenoid

سیم پیچ القا
induction coil

سیم پیچی
armature winding

سیم تار
lam

سیم تلفن
line

سیم تلگراف
line

سیم چین
clipper

سیم خاردار
barbed wire

سیم دار
wired, stringed

سیم رابط
extension

مترادف ها

string (اسم)
عقد، سیم، زه، رشته، ریسمان، سلسله، نخ، ردیف، قطار، دراز

chord (اسم)
قوس، سیم، تار، زه، ریسمان، وتر، عصب

argent (اسم)
نقره، سیم، پول نقره

silver (اسم)
نقره، سیم، پول نقره

cord (اسم)
سیم، زه، خیط، ریسمان، وتر، طناب، طناب نازک، رسن

wire (اسم)
سیم، سیم تلگراف، تلگراف، مفتول

bream (اسم)
سیم

line (اسم)
سیم، بند، خط، دهنه، لجام، طرح، رشته، سطر، ریسمان، رده، جاده، رسن، مسیر، ردیف، مسیر که با خط کشی مشخص میشود

money (اسم)
سیم، اسکناس، سرمایه، پول، ثروت

pus (اسم)
سیم، چرک، ریم

third ()
سیم، سومین، ثالث، سوم، سومی، ثلث

thirty ()
سیم، سی

پیشنهاد کاربران

هر یک چندی یکی برآید که منم
با نعمت و سیم و زر آید که منم
چون کارک او نظام گیرد روزی
ناگه اجل از کمین برآید که منم
خیام
در اصل فلزمایع جیوه است که در آرایشگاه بانوان کاربرد دارد و لذا نقره این نام را از جیوه عاریت گرفته پس نام نقره استعاره جیوه سیم شده است
با کسره سین ومشدد یا با ضمه یا پیش که ما واوکوچک می نامیم سوم میشود و یا بدل واو است سِیَّم یعنی سی یم هردو درست است ودستور مظفرالدین شاه برای تهران بزرگ خوب وکارساز بود وهرکه بتهران رود مجبوراست کتابی حرف بزند تا همه متوجه شوند وچون بولایت خودش رود هرگونه سخن را محاوره کند هم مختار وآزاد است
مایه عفونت در بدن جانداران
چون گل چکنی زعشق پیراهن چاک
مانند سمن سیم درانداز به خاک. . .
سیم در این شعر قطره شبنم و ژاله است وسیم درانداز بخاک اشاره به مایه عفونی را با کنایه گفته است
سِیُم در قدیم به معنای سوم هم بوده . . .
جالب است بدانیم فارسی زبانان اهل تاجیکستان، به آن رشته فلزی که جریان برق را عبور می دهد، ناقل برق می گویند.
سیم یعنی نقره
سیم سپید استعاره از برف
واژه سیم
معادل ابجد 110
تعداد حروف 3
تلفظ sim
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: asīm]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی seyyom
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ لغت معین
سِیُّم
در فارسی قدیم به معنی سوم
چون گُل چه کنی ز عشق پیراهن چاک/ مانند سمن سیم درانداز به خاک ( مقامات حمیدی )
سکه یا نقره
سیم steel wool
سیم ظرف شویی
string
. string is wrait
سیم:نقره
سیم: در پهلوی آسم āsem بوده است.
( ( به چشمش همان خاک و هم سیم و زر
کریمی بدو یافته زیب و فر. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 221. )

سیم در پای کسی کشیدن : سیم و زر نثار پای او کردن و زیر پای او ریختن
سیم در پای سیم ساق کشید
گنبد سیم را به سیم خرید
گنبد سیم در اینجا کنایه از تن سفید کنیزک است
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 519 )
در سیم زدن : در نقره استوار داشتن و نصب کردن است و بالکنایه در قاب نقره ای گرفتن تصویر را معنی می دهد.
چون سهی سرو برفراخته سر
زده در سیم، تاج تا به کمر
معنی بیت :سر را چون سرو سهی برافراخته بود و از تاج به کمر آنرا در نقره و قاب نقره گرفته و استوار داشته بود.
...
[مشاهده متن کامل]

هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص۴۶۰.

نقره
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس