سیلان

/sayalAn/

    flowing
    flux
    fluidity

فارسی به انگلیسی

سیلان ابیض
leucorrhoea

سیلان بزاق
salivation ptyalism

سیلان ذهن
stream of consciousness

مترادف ها

flowing (اسم)
سیلان

flux (اسم)
ریزش، مد، گداز، سیل، اسهال، سیلان، شار، گداختگی، تغییرات پی درپی، خون ریزش

sap of ripe dates (اسم)
سیلان

پیشنهاد کاربران

سرگردان ، ولگرد ، دربدر ، گمشده
در گویش همدانی اصیل
سیل، سیال
سَیَلان به معنی روان بودن و حرکت هر مایعی ،
بازم با این ریشه یابی ها یه چیز دیگه رو ترکی کردن
سیلان کلمه کاملا تورکیست. .
س. . . از سو گرفته شده یا همان آب فارسی. .
مانند . . سولان. . سولی. . یعنی پر آب . .
سئیل . . کلمه کاملا تورکیست.

بپرس