سیخ زدن


    to stir(by a poker)
    to goad
    to prod
    to give a shove off(to)

فارسی به انگلیسی

سیخ زدن با چیز تیز
jab

مترادف ها

prod (فعل)
برانگیختن، سک زدن، سیخ زدن، سیخونک زدن

prick (فعل)
تحریک کردن، ازردن، سیخ زدن، خلیدن، با سیخونک بحرکت واداشتن، سیخونک زدن، خلیدگی، با چیز نوک تیز فرو کردن

jab (فعل)
ضربت زدن، سوراخ کردن، خنجر زدن، سک زدن، سیخ زدن، ضربت ناگهانی زدن

gig (فعل)
کردن، با زوبین ماهی گرفتن، نیزه ماهیگیری، سیخ زدن، خوابدارکردن

stab (فعل)
سوراخ کردن، فرو بردن، خنجر زدن، زخم زدن، سیخ زدن، سیخونک زدن

poke (فعل)
زدن، بهم زدن، کنجکاوی کردن، سیخ زدن، هل دادن، سقلمه زدن

پیشنهاد کاربران

بپرس