سیخ

/six/

    skewer
    spit
    broach
    stiff
    stubby
    cowlick
    poker
    erect
    prod
    spur
    stilette
    cockspur

فارسی به انگلیسی

سیخ بخاری
poker

سیخ برای معاینه زخم
probe

سیخ پر
new-fledged

سیخ دار
spurred, gaffed, grilled

سیخ زدن
to stir(by a poker), to goad, to prod, to give a shove off(to)

سیخ زدن با چیز تیز
jab

سیخ سیخی
bristly

سیخ شدگی
stiffness, torticollis, stiffneck

سیخ شدن
bristle, to stiffen

سیخ فلزی برای کباب کردن
broiler

سیخ گردان
device for turning a spit(as used in roasting meat), smokejack

سیخ و انبر شومینه
fire irons

سیخ کباب
brochette

سیخ کردن
erect, to stiffen, to cock

مترادف ها

prod (اسم)
سیخ، ترغیب، سیخک

goad (اسم)
خار، سیخ، انگیزه، سیخک، سک، مهمیز

gad (اسم)
دیلم، سیخ، گوه، نیزه، سیخک، سنان، شلاق سیخی، ترا بخدا، جاد فرزند یعقوب و زلفه

spur (اسم)
خوشنامی، سیخ، مهمیز، سیخ-ک

grill (اسم)
سیخ، سیخ شبکه ای، گوشت کباب کن

stylet (اسم)
خنجر، دشنه، سیخ، قلم گراور سازی و حکاکی

broach (اسم)
برش، سیخ، سنجاق کراوات، شکل سیخ

skewer (اسم)
سیخ، سیخ کباب، سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب، هر چیزی شبیه سیخ کباب

ramrod (اسم)
سیخ، سنبه، سنبه تفنگ یا توپ

poker (اسم)
سیخ، سیخونک، بازی پوکر، سیخ بخاری، سیخ زن

spit (اسم)
میله، شمشیر، دشنه، سیخ، رطوبت، تف، بزاق، اب دهان، خدو، سیخ کباب

fid (اسم)
سیخ، میله حائل، براز

پیشنهاد کاربران

ما واژه یِ {چیخَ} را در سانسکریت داریم به چَمِ {سیخ} که امروزه به همین ریختِ {سیخ} در آمده است.
اگر بخواهیم کارواژه ای برای آن پیشنهاد کنیم، کارواژه یِ {سیختَن} با بُنِ کنونیِ {سیز} را خواهیم داشت. ( نیازی نیست که بُنِ کنونیِ آن سیخ باشد، اینگونه کارواژه سازی ها بسیار است )
...
[مشاهده متن کامل]

آشکار است که چِرایی این کارواژه سازی، واژه سازی بیشتر است. برای نِمونه، به جایِ {ضلع} در پارسی، افزون بر {بَر}، میتوانیم {سیزه} را نیز بکار ببریم.
یا میتوانیم این واژه را به جایِ {قطر} بکار ببریم.
( درباره یِ پیشنهادِ کارواژه برای {سیخ} شاید با مَن همسو نباشد، و خشنود میشوم که اگر این دیدگاه کم و کاستی دارد، بفرمایید تا ویرایش شود )
پَسگَشت:رویه یِ 76 از نِبیگِ {an Etymological Dictionary of Persian, English and other Indo - Europian Languages}، نِوِشته یِ علی نورائی
بِدرود!

سیخ
با اجازتون از sik اومده همین sıxmaq هم ریشش sik هست
واژه سیخ
معادل ابجد 670
تعداد حروف 3
تلفظ six
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم ) [مٲخوذ از سنسکریت]
مختصات ( اِ. ) 1 - هر چیز مستقیم و نوک تیز. 2 - آلتی فلزی که قطعات گوشت را بدان کشند و روی آتش کباب کنند. 3
...
[مشاهده متن کامل]

آواشناسی six
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ لغت معین
فرهنگ بزرگ سخن

سیخ کلمای تورکی است که از فعل تورکی سیخماق به معنی فشردن و فرو کردن مشتق شده است . سیخ بن فعل سیخماق می باشد که به معنی فشار دادن وفرو کردن است که با مفهوم سیخ کباب هماهنگ می باشد
من در جایی دیدم که:
نقطه: هیچک.
خط: سیخک.
سطح: رویه.
حجم: ستبرا.
پارسی را پاس بداریم.
بوس
spit
سیخ واژه ای پارسی است.
سیخ از واژه ی "سوراخ"گرفته شده، و به معنی سوراخ کننده است.
خود واژه ی ( سوخماخ ) در ترکی از واژه ی "سوراخ"پارسی گرفته شده است
Skewer
سیخ در گویش بهابادی اگر در مورد شلوار و زیر شلواری به کار رود به معنای خشتک است مثل سیخ شلوار، سیخ به معنای خار، مثلا مواظب سیخ های بوته باش یا یه سیخی رفته تو پاش،

بپرس