سیاهه

/siyAhe/

    bill
    list
    record
    invoice

فارسی به انگلیسی

سیاهه اموال
inventory

سیاهه فروش
invoice

سیاهه کردن
inventory

مترادف ها

bill (اسم)
صورت حساب، سند، نوک، اسکناس، منقار، لایحه، قبض، لایحه قانونی، برات، فرمان، سیاهه، نوعی شمشیر پهن

invoice (اسم)
صورت حساب، صورت، سیاهه، فاکتور

list (اسم)
کنار، صورت، ریز، نرده، سیاهه، فهرست، جدول، کجی، شیار، سجاف، فرد، میدان نبرد

inventory (اسم)
سیاهه، صورت کالا، فهرست، فهرست موجودی، فهرست اموال، دفتر دارایی

پیشنهاد کاربران

لیست، فهرست
مثال:
". . . ( شاه ) سیاهه ای از خواسته های خود را به مجلس داد تا همه را تصویب کنند. . . . "
>از کتاب: کار کار انگلیسی هاست، نویسنده: جک استراو، مترجم: علی مجتهد زاده
لیست، فهرست
سیاهه، به دریافتن اصطلاح یا مفهومی در خلال نوشتارهایِ یک کتاب نیز گویند.
مثلاً تفکیک قوا از خلال نوشته های مونتسکیو در کتاب روح القوانین
فاکتور، سواد، صورتحساب، صورت، فهرست، لیست

بپرس