سیاه کردن


    begrime
    black
    blacken
    shades

مترادف ها

ruin (فعل)
فاسد کردن، سربه سر کردن، فنا کردن، خراب کردن، سیاه کردن

waste (فعل)
ضایع کردن، ضعیف شدن، سیاه کردن، مصرف کردن، از بین رفتن، هرز دادن، حرام کردن، بیهوده تلف کردن، نیازمند کردن، بی نیرو و قوت کردن

black (فعل)
سیاه شدن، سیاه کردن

denigrate (فعل)
بد نام کردن، سیاه کردن، لکه دار کردن، سیاه ساختن

begrime (فعل)
سیاه کردن، چرک کردن

make bitter (فعل)
سیاه کردن

make black (فعل)
سیاه کردن

blacken (فعل)
سیاه کردن، سیاه ساختن، لکه دار یا بدنام کردن

make intolerable (فعل)
سیاه کردن

render unhappy (فعل)
سیاه کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس