گرست،
سیاه مست ؛ بیهوش از مستی. مست طافح. مست مست. و رجوع به این کلمه در جای خود شود.
طافح. [ ف ِ ] ( ع ص ) مست پر از شراب که از خود خبر ندارد. ( منتهی الارب ) . بدمست که پر شده باشد از شراب. ( غیاث اللغات ) . مست طافح که بیش نتواند آشامید. پر از شراب. ( مهذب الاسماء ) . سیاه مست. مست ِ مست. مستی مست. لول. مست ِ خراب :
... [مشاهده متن کامل]
هر که از خُم ِّ می مدح تو جامی نوش کرد
تا نگردد مست طافح کی نهد از دست جام.
سوزنی.
|| لبالب. سرشار. فایض. پُرِ پُر.
... [مشاهده متن کامل]
هر که از خُم ِّ می مدح تو جامی نوش کرد
تا نگردد مست طافح کی نهد از دست جام.
سوزنی.
|| لبالب. سرشار. فایض. پُرِ پُر.
خراب . مست. لایعقل. بیخود از شراب. مست طافح. ( از برهان قاطع ) ( از رشیدی ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از انجمن آرای ناصری ) ( از ناظم الاطباء ) . سیاه مست. مست مست. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
سوی زر باید رفتن بصبوح
... [مشاهده متن کامل]
خویشتن کردن مستان و خراب.
منوچهری.
خداوند ما گشته مستی خراب
گرفته دو بازوی اوچاکران.
منوچهری.
دانی که جهان روبخرابی دارد
تو نیز شب و روز همی باش خراب.
خیام.
کس در ده نیست جمله مستند
بانگی بده خراب در ده.
خاقانی.
گاه مستی و گه خرابی تو
کس نداند که از چه بابی تو.
اوحدی.
البلبل یتلو صحف العشاق
و النرجس کالعشور فی الاوراق
مهتاب و شراب ناب و معشوق خراب. . .
؟ ( ترجمه محاسن اصفهان ) .
ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی
سرگران از خواب و سرمست از شرابت دیدمی.
سعدی ( بدایع ) .
عجب نیست بالوعه گر شد خراب
که خورد اندر آن روز چندان شراب.
سعدی.
ایدل آندم که خراب از می گلگون باشی
بی زر و گنج بصدحشمت قارون باشی.
حافظ.
دیریست که در پای خم افتاده خرابیم
همسایه دیوار به دیوار شرابیم.
؟
- امثال :
شب آدینه وی مست خراب .
سوی زر باید رفتن بصبوح
... [مشاهده متن کامل]
خویشتن کردن مستان و خراب.
منوچهری.
خداوند ما گشته مستی خراب
گرفته دو بازوی اوچاکران.
منوچهری.
دانی که جهان روبخرابی دارد
تو نیز شب و روز همی باش خراب.
خیام.
کس در ده نیست جمله مستند
بانگی بده خراب در ده.
خاقانی.
گاه مستی و گه خرابی تو
کس نداند که از چه بابی تو.
اوحدی.
البلبل یتلو صحف العشاق
و النرجس کالعشور فی الاوراق
مهتاب و شراب ناب و معشوق خراب. . .
؟ ( ترجمه محاسن اصفهان ) .
ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی
سرگران از خواب و سرمست از شرابت دیدمی.
سعدی ( بدایع ) .
عجب نیست بالوعه گر شد خراب
که خورد اندر آن روز چندان شراب.
سعدی.
ایدل آندم که خراب از می گلگون باشی
بی زر و گنج بصدحشمت قارون باشی.
حافظ.
دیریست که در پای خم افتاده خرابیم
همسایه دیوار به دیوار شرابیم.
؟
- امثال :
شب آدینه وی مست خراب .
شوله مست . [ ل َ / ل ِ م َ ] ( ص مرکب ) مست طافح . ( یادداشت مؤلف ) . چولامست . سیاه مست . مست مست : فوجی از سپاه میرزا بابر. . . به باغ شهر شتافتند و یار علی را شوله مست به دست آورده . . . ( حبیب السیر ) .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)