سیاق

/siyAq/

    order
    style
    course
    trend
    system of notation and accounting based on arabic words
    context

فارسی به انگلیسی

سیاق عبارت
context, style of an expression

مترادف ها

order (اسم)
سامان، ساز، امر، سیاق، دسته، ترتیب، نظم، ارایش، انجمن، حواله، خط، دستور، فرمان، نوع، مقام، صنف، زمره، رسم، ارجاع، فرمایش، ضابطه، ردیف، رتبه، امریه، انتظام، ایین، سفارش، طرز قرار گیری، راسته، نظام، ایین و مراسم، فرقهیاجماعت مذهبی، گروه خاصی، دسته اجتماعی، درمان

style (اسم)
میله، سیاق، خامه، سبک، روش، شیوه، عبارت، سلیقه، قلم، استیل، سبک نگارش، سبک متداول

way (اسم)
راه، عنوان، سیاق، سمت، خط، سبک، جاده، رسم، مسیر، روش، طرز، طریقه، طریق، سان، طور، مسلک، نحو

arithmetic (اسم)
حساب، حسابی، علم حساب، حسابگر، سیاق، حساب دان

manner (اسم)
راه، رفتار، طرز عمل، عنوان، قسم، سیاق، فن، نوع، سبک، چگونگی، تربیت، ادب، روش، رسوم، طرز، طریقه، طریق، سان، طور، مسلک، سلیقه

form (اسم)
ترکیب، ظرف، ظاهر، فرم، سیاق، صورت، برگه، گونه، شکل، روش، تصویر، وجه، طرز، ریخت، ورقه، فورم، دیس

method (اسم)
راه، عنوان، سیاق، نوع، سبک، رسم، رویه، روش، شیوه، طرز، اسلوب، طریقه، طریق، روند، متد، طور، مسلک، نحو، منوال

پیشنهاد کاربران

در زبان فارسی، واژه ی "سیاق" به معنای "محتوا و شرایط اطراف یک کلمه یا جمله" است. به عبارت دیگر، سیاق جمله به معنی محیط و متن اطراف یک عبارت یا جمله می باشد. سیاق می تواند به درک صحیح معنای یک کلمه یا جمله کمک کند و معانی مختلف را مشخص کند.
رنگ
طرز. روش. ( جهانگیری ) ( برهان قاطع ) . خصلت. شیوه. صفت. رسم و آیین :
بریخت برگ گل مشکبوی پروین رنگ
چو شکل پروین بر آسمان کشید اشکال.
ازرقی ( از جهانگیری ) .
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود
...
[مشاهده متن کامل]

زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت.
حافظ.
ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
سهی قدان سیه چشم ماه سیما را.
حافظ.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است.
حافظ.

قالب
سیاق : سایاق = سای ( سایماق : شمردن ) اق ( پسوند ) =شمارش، علم محاسبات در قدیم، این ریشه در عربی هم استفاده می شود.
هند. [ هََ ] ( اِ ) راه و طریق و هنجار و قاعده و قانون. ( برهان ) :
گشاده بر ایشان و بر کار من
به هر نیک و بد هند و هنجار من.
فردوسی.
نهج
سررشته
سیاق از همان واژه سایاگ که واژه ای ( پارسی ) پهلوی است گرفته شده است و ریشه ایرانی دارد که به دلیل نبود آوای گ در عربی به ق ترادیس ( تبدیل ) شده است. پس دگرگونی آوایی از گ به ق صورت پذیرفته . برای آگاهی
...
[مشاهده متن کامل]
می توانید به واژگان پارسی سره یا واژگان پهلوی مراجعه کنید. سایاگ از زبان پارسی پهلوی به زبانهای دیگر راه یافته است.

سیاق، قاف در زبان فارسی نیست. ومخصوص زبان عربی وترکی است. اگر سیاق عربی بود. باید چند کلمه هم خانواده و مترادف داشت که ندارد. سیاق از کلمه ی ترکی سایاق و از فعل سایماق ( شمردن، حساب کردن ) ، اومنی سایمادی
...
[مشاهده متن کامل]
( اومرا آدم حساب نکرد ) ، سیاق از جمله کلمات ترکی که آخرشان آق دارند. مثل ساریمساق، ییلاق، قشلاق، قورساق، با رساق، ایاق، دوداق، پارلاق. . . . .

سیاق :با ماخذ ترکی
سایاق = سای ( سایماق : شمردن ) اق ( پسوند ) =شمارش، علم محاسبات در قدیم، این ریشه در عربی هم استفاده می شود.

بپرس