سیار

/sayyAr/

    ambulant
    floating
    itinerant
    migrant
    migratory
    mobile
    mobile _
    peripatetic
    riotously
    stroller
    transient
    wandering
    itinerant traveller
    wanderer

فارسی به انگلیسی

سیار بودن
ambulate, circulate, rove, stroll

سیار کردن
mobilize

مترادف ها

traveler (اسم)
سالک، غریب، سیار، سایر، سیاح، مسافر، عابر، رهنورد، پی سپار رهنورد، پی سپار

wanderer (اسم)
اواره، غریب، سیار، سرگردان، خانه بدوش

traveller (اسم)
سیار، سایر، رهنورد، پی سپار رهنورد، پی سپار

traveling (صفت)
متحرک، سیار

migrant (صفت)
سیار، جانور مهاجر

itinerant (صفت)
سیار، دوره گرد

moving (صفت)
محرک، متحرک، سیار، سایر

wandering (صفت)
سرگردان، سیار

mobile (صفت)
متحرک، سیار، قابل تحرک، قابل حرکت

ambulatory (صفت)
متحرک، سیار، گردنده، گردشی

ambulant (صفت)
متحرک، سیار، گردنده

پیشنهاد کاربران

سیار: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
نادیست nādist ( سغدی )
در پاسخ به دوستی که گفتند سیاره از ساری آمده یعنی گردان بگذارید بهتر این موضوع رو باز کنم
واژه سار / شار / افشار / افسار / فشار / شاریدن ( شارش ) / شیر ( شیر آب ) / ساری و . . . . . . همگی از شار و سار آمده اند و شار و سار یعنی جاری و متحرک از همینرو بعدها در اربی به شارع خیابان گفتند چون مکانی برای رفت و آمد بوده و مشروع / شروع ( حرکت آعازین ) / شارع ( آنچه که بر ما جاری ساختند بعنوان قانون ) / شرع ( جاری ساخته شده از مشتقات آن می باشند
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین پس از ساری و شاری عرب ها آنرا به جاری تبدیل کردند و مجری / اجرا و . . . . را از آن ساختند که همگی به شار بودن و حرکت داشتن اشاره دارد و اینگونه بود از سار - > سیر ( حرکت ) ساخته شد که آنهم در سیاره / سیار و . . . . . بکار رفت و ههمه این واژه ها به متحرک بودن و ساری و جاری بودن اشاره دارد
پس ساری / شاری / جاری / سیر / شیر ( آّب ) و . . . . . همه از
سار / شار آمدند که در
آبشار / افشار / فشار ( بسیار جاری شده و جریان دار )
فشردن از گونه های بعدا ساخته شده از افشاریدن است یعنی جریان بیشتری دادن و بیشتر جاری و ساری ساختن
و . . . .
اکنون یافتیم که چرا سیاره همان سیر و گشت و گذر / متحرک و جاری شده می باشد که ریشه ایرانی داشته اما از مشتقات زبان عربی و وامدار یافته ایرانیست.

سیار اسم است مثل سیار پیش بهار از خبرنگاران صدا و سیما.
سَیّار: گردنده، چرخنده، چرخان، جنبنده، رونده، روان، گردشگر، دورەگرد، ناایستا
گردشی،
برای نمونه:
مکانیک سیار = مکانیک گردشی، بازنوکار گردشی
مسافر . غیر ثابت

بپرس