وابسته به خانواده سگ، سگی، سگ مانند
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
سگی : لایق سگ ، در خور سگ
( ( گفتیم آمیرزا محمودخان با برو بچه هایش در آن دو تا اتاق رو به قبله داشتند که تابستان سگی می گذراندند. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )
( ( گفتیم آمیرزا محمودخان با برو بچه هایش در آن دو تا اتاق رو به قبله داشتند که تابستان سگی می گذراندند. ) ) ( صادق چوبک ، مسیو الیاس )
وقتی میگن اخلاقمو سگی نکن یعنی کاری کن عصبانی و frustrated و mad نشم ( عصبانیم نکن - رو اعصابم راه نرو - رو مخم راه نرو )
سگی : عصبانی و خشمگین مثل زمان عصبانیت یک سگ که در این حالت مدام پارس میکنه و حالت تهاجمی میگیره
سگی : عصبانی و خشمگین مثل زمان عصبانیت یک سگ که در این حالت مدام پارس میکنه و حالت تهاجمی میگیره