سکون

/sokun/

    calmlness
    tranquillity
    repose
    immovability
    quiescence
    abeyance
    doldrums
    petrifaction
    quiet
    quietude
    rest
    standstill
    stasis
    stillness
    calm
    tranquility
    [gram. rare.] qulescence

فارسی به انگلیسی

سکون استوایی
doldrums

سکون بخش
stabilizer

مترادف ها

calm (اسم)
ارامش، سکوت، سکون، بی سر و صدایی

quiet (اسم)
ارامش، سکون، رفاه

inertia (اسم)
جبر، سکون، قوه جبری، ناکاری

slack (اسم)
قطع، سکون، انقطاع، کسادی، شلی، کساد

quiescence (اسم)
خاموشی، سکون، خموشی، بی حرکتی، جزم

repose (اسم)
سامان، استراحت، ارامش، سکون، اسودگی

lull (اسم)
ارامش، سکون، ارامی

quietness (اسم)
ملایمت، ارامش، سکون

inactivity (اسم)
سستی، سکون، رکود، عدم فعالیت

quiescency (اسم)
خاموشی، سکون، خموشی، بی حرکتی، جزم

immovability (اسم)
استواری، سکون، بی حرکتی، بی جنبشی، غیر منقولی

quietude (اسم)
ارامش، سکون

پیشنهاد کاربران

پاسخ به کاربر /سرور/
ساکن سکون مسکون مسکونی اسکان مسکن همگی ریشه در سین کاف نون عربی دارند که به ترتیب بر وزنهای "فاعل" "فعول" "مفعول" "مفعولی" "افعال" و "مفعل" دارند که برای هریک میتوان ساعت ها قلم فرسود و نوشت.
...
[مشاهده متن کامل]

مثلا مسکن از بر وزن مفعل است و مفعل ساختان مکانی در عربی است مانند مسجد مکتب مخرج مبدا
به فارسی که رحم نکردی برادرجان کمینه عربی را ببخش!

💢سکونت
💢ساکن
💢سکون
💢سکنه
💢سکوت
🔴تورکی مادر زبان هاست یعنی این👇
🔴کلمات بالا
تماما واژه های تورکی هستن
مثل کلمه سوهان
🔴 از واژه سوح یا سوک تورکی ساخته شدن
...
[مشاهده متن کامل]

چطور🤔
✅وقتی خونه ای درست میکنی
عمل سوک یا سوه رو انجام میدی
✅وقتی چشم هات شروع میکنه به خارش
عمل سوک رو اجرا میکنی ( یعنی اونقدر چشماتو میکنی درمیاری میخاری ) تا که چشمات به آرامش برسن یعنی به سکون برسن
یا
✅در ساخت خانه = باز هم حالت تراشیدن و کندن اتفاق میوفته
مثل مداد تراش میتراشی و در نهایت خانه درست میشه
نمیدونم گرفتین یا نه
خانه محل آرامش انسانه
همون جاییست که سکون اتفاق میوفته
وقتی در جایی که بتونی ساکن شی دیگه دردسرت کمتر میشه
مثل اجاره نشین ها
خونه پیدا میکنن و ساکن میشن
یک سال میگن راحت شدیم
یعنی
به اون سکونه یا آرامشه رسیدن❤
❤حالا با این توضیحاتی که گفتم
به نظرتون واژه ( سکوت ) ساخت چه زبانیست😁😉

ایستایی
قرار ، توقف، ایست
حمید رضا مشایخی - اصفهان
سکون: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
سانتا sāntā ( سنسکریت )
انچان ancān ( سغدی )
سکون هم خانواده ی سَکِینَة به معنای آرامش است
هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا ( ٤، فتح )
...
[مشاهده متن کامل]

ﻫﻢ ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺗﺎ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻫﺴﺖ، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﻨﻨﺪ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﻫﻤﮥ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﻭ ﻋﻠﻞ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺍﻭﺳﺖ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺩﺍﻧﺎﻳﻲ ﻛﺎﺭﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ.
وَ سُکُونِی إلَی صِدْقِ وَعْدِکَ ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی ) و آرامشم به درستی وعده ات.
بگذریم از دعا و قرآن، شاید بتوان گفت در سکون آرامش و در حرکت اضطراب است.

سکون یعنی ایستادن ای گوگل
قرار
در پارسی " ایستش " و" توشت" به معنای سکوه ، قرارگرفتن و آرام گرفتن است.