سکوت

/sokut/

    hush
    peace
    quiet
    quietness
    quietude
    silence
    still
    stillness
    rest
    pause
    [mus.] rest

فارسی به انگلیسی

سکوت موجب رضایت است
silence gives consent.

سکوت کردن
to remain silent

مترادف ها

pause (اسم)
وقفه، مکی، سکوت، توقف، درنگ

calm (اسم)
ارامش، سکوت، سکون، بی سر و صدایی

still (اسم)
خاموشی، سکوت، دستگاه تقطیر

silence (اسم)
خاموشی، ارامش، سکوت، خموشی

reticence (اسم)
خاموشی، سکوت، کم گویی

mum (اسم)
خاموشی، سکوت، مادر، شخص خاموش، ساکت بودن

quietism (اسم)
سکوت، تسلیم، ارامش گرایی، فرقه متصوفه اهل سکوت

reticency (اسم)
سکوت، کم گویی

taciturnity (اسم)
خاموشی، ارامش، سکوت، کم حرفی

پیشنهاد کاربران

صدا و سکوت نمیتوانند بطور کامل و مجرد همزمان با هم وجود داشته باشند بلکه بطور متناوب در طول هم و پشت سر همدیگر . کلیه صدا ها و سکوت ها در این دنیای حقیقی و واقعی بطور نسبی و همزمان در کنار هم موجود اند و نه بطور کامل و مجرد.
...
[مشاهده متن کامل]

بیان طنین یا پژواک یک صدا در دل سکوت:
تئوری های زمان و مکان مطلق رازی و نیوتن از یکطرف و زمانمکان نسبی رازی و انشتاین از طرف دیگر هرکدام به تنهائی یک چهارم و هردو بر رویهم نیمی از حقیقت فیزیکی را بیان داشته اند و نیمه مفقوده یا گمشده عبارت است از بیزمانی و بیمکانی مطلق و نسبی و آنهم نه معنای عدم وجود زمان و مکان بلکه نیمزوج های بنیادی همزاد و همبازی و هم ارز آنها با کمیت های مساوی و ماهیت ها یا کیفیت های معکوس. به عبارتی دیگر ، خدای حقیقی و واقعی در محیط و محتوای هرکدام از گیتی ها، کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی و موازی و فراوان بطور مطلق یکسان و برابر از لحظه زمانی و مکانی و بیزمانی و بیمکانی دارای شانزده ( ۱۶ یا 16 ) بُعد مجرد میباشد؛ هشت ( ۸ یا 8 ) تا مطلق و هشت ( ۸ یا 8 ) تا نسبی، نه یک بُعد بیشتر و نه یک بُعد کمتر.
لحظه جاودانه حال که هیچ موجودی چه غیبی و چه شهودی نه در پشت سر و پای آن و نه در جلوی پا و روی آن ( منجمله چپ و راست، بالا و پایین آن ) نه وجود دارد و نه میتوان وجود داشته باشد، به زبان فنی و تکنیکی قابل تشبیه به یک نوسانگر دو قطبی و عظیم ترین نیروی موجود در محتوای کیهان یا جهان می باشد که دو وظیفه یا نقش عمده و اصلی را عهده دار است؛ یکی رقم زدن طول عمر کلیه پدیده ها و امورات و موضوعات و دیگری سوق دادن محتوای کیهان یا جهان لحظه به لحظه، بدون وقفه و بطور خستگی ناپذیر بسوی آینده و وقوع مهبانگ بعدی و پس از آن وقوع مهبانگ های بعدی و بعدی با هدف رساندن یا باز گرداندن این عالم یا دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست به اضافه شش عالم یا دنیا به شکل شش آسمان و شش دنیای دیگر و هرآنچه که بین آنهاست، به حالت آفرینش سرمدی، مبدئی، ازلی و ابدی یا اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین ( به عبارتی دیگر؛ نظام احسن و اشرف آفرینش اولیه ) . در همین زمینه آیه قرآنی ( وکما بدائکم. . . ) با ترجمه فارسی به شکل بازگشت به همان حالت آفرینش اولیه حقیقت دارد و نه اینکه رجعت و بازگشت تان بسوی او یا الله باشد.
مسیر حرکت لحظه ی جاودانه حال بصورت یک خط نمی باشد، طوریکه بر روی آن بازگشت به گذشته محال و غیر ممکن باشد، بلکه دایره وار است و بازگشت به گذشته بر روی آن نه تنها امکانپذیر بلکه بطور مطلق اجباری، ضروری و اجتناب ناپذیر است و آنهم با فقط یک هدف یعنی تجربه کردن و سپری نمودن مدارات، مراتب یا درجات فراوان تکاملی برتر از قبل و پیش.
بازگشت به گذشته از راه حرکت بسوی آینده روی این جاده، راه و یا مسیر دایره وار برای هر فرد انسانی ( منجمله نباتی و حیوانی و هر موجود غیر زنده در این دنیا و خود این دنیا بطور کلی ) یعنی تولد دوباره از مادر و هر بار در یک درجه تکاملی برتر از قبل، لذا راه و روش های عمده و معروف پیشنهاد شده توسط پیشینیان از قبیل حلول و تناسخ یعنی گردش روان ؛ قبض یا جدایی روح بطور موقت در طول خواب های شبانه یا روزانه و بطور دائم از بدن به اصطلاح مادی و معراج و صعود آن در قالبی مثالی یا خیالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ؛ پریدن جان از قفس به اصطلاح تنگ خاکی و پرواز شتابان یا عجولانه آن بسوی جهان معنوی و باقی و جاودان و مهاجرت دو طرفه روان بین عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت و عالم محسوسات یا طبیعت از دیدگاه افلاطون به یک سهم مساوی با هم باطل، اوهامی و مخالف حقیقت می باشند.
سکوت صدا ندارد چونکه ساکت است، اما صدای عالم غیب میتواند از طریق القاء و الهام در فضای ساکت نسبی سر و دل هر فرد انسانی طنین افکند و نه در قالب وحی در گوشان سر حضرات ایکس، ایگرگ یا اپسیلون و زِد ( z, y, x , , . . . ) و اعم و ذالک و آنهم نه بطور رایگان یا مجانی به راه و روش اوهامی یعنی رساندن امداد های غیبی.
در دایره ای جولانگاه آمدن ها و رفتن ها و بازگشتن های فراوان و متوالی ماست/ که تعداد شان به یقین مساوی با یکهفتم کلیه ی حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول هاست/ او را هم بدایت یا اول و هم نهایت یا آخر هردو هر بار بهشت های برین متوالی هاست/
ز جمله آمدگان و رفتگان و باز گشتگان بر روی این جاده یا شاهراه دایره وار و بسی دور و دراز / باز آمده ای کو که تاکنون چنین روشن و باز به خود و خیام و دیگران گفته بوده باشد راز /؟.
بیائید تا سر انجام کار را چند قدمی دور تر از پیشینیان ببینیم که نه فقط یک یا دو و سه و صد و هزار و یکبار از این خاک بر می آئیم و برین خاک میشویم/ بلکه دقیقا و یقیننا هر بار به تعداد یک هفتم همه ی کنگره های سلسله دایره وار دهّر ها از این خاک بر آئیم و برین خاک شویم/
لذا:
از دی ها که گذشته جز در خاطره هیچ از آنها یاد مکن/
بر سر فردا که هنوز در راه است و نیامدَس فریاد مکن /
دمی خوش باش و همی هیاهو کنان جنگ بر پا مکن/
شعار مرگ برین و بران را هرگز بر زبان و لبان جاری مکن/
زیرا که عاقبت یا سرانجام خوب و نیکی نخواهد داشت/
غیر از تخریب و ریزش سقف و دیوار خانه بر سر و دل و تن و گردن و دست و پا و زمین کشت ها و برداشت ها/
این گیتی یا کیهان و یا این جهان چه باشد با این همه وسعت و گستردگی و فراخی از دید محدود ما انسان ها در بین جهان های بیشمار/ جز قطره ی ناچیزی جاودانه گرفتار در بند و کمند عشق و در خم و پیچ زلف تو ای یار! ای پروردگار! یا در بطن هستی یا وجود و ماهیت و ذات مطلق و بیکران و بینهایت تو ای آفریدگار! /؟.
ز بند و کمند عشق تو ای یار ای پروردگار هیچ امید رهایی و رستگاری نیست رو به زمین و آسمان دست به دعا / کَی و کجا توانند گریزند این مخلوقات ناچیز زین داغ ها خال های زیبا معجزه آسا به امر و خواست تو نهاده بر سر و دل و دست و پا !/.
بخوبی دانم که تو نیافریده ای مارا بهر طاعت و بندگی یا به لسان قرآن الا لیعبدون/ بلکه تا کنی مارا راست و درست و حسابی وانهم نه به سان ماریا مادر ایسا ملقب به مریم عذرا و باک راه/ الا یعنی بلکه یا مگر به معرفت کامل ابعاد فراوان و بیکران خویش هدایت و رهنمون مارا/ تا سهیم گردانی و بهره مند نمائی از عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان و لایزال و جاودانه خویش مارا/. . .
لذا شیخا!
گر خود نمی خواهی مخواه اما دست کم بگذار که دیگران رسند به سعادت های نسبی دینوی در همین جا و حال درین زمان و مکان/ در عوض پیشکش خود و جمیع گذشتگان و حال و آیندگانت باد انشاالله کلیه ی سعادت های برزخی و اُخروی در لازمان و لامکان/. .
بیا تا با هم یکی دو پیاله از شراب کودکانه این حکیمک نوشیم در همین جا و حال بر گرد این میز زرین/ که به قول حافظ شیرین سخن نمونه اش را نیابی در قنات کوثر و جویبار زمزم در بهشت برین/. . .

سکوت. [ س َ ] ( ع ص ) بسیار خاموش. ( آنندراج ) ( منتهی الارب )
سکوت. [ س ُ ] ( ع مص ) خاموش شدن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58 ) . خاموشی. ( آنندراج ) ( دهار ) ( غیاث ) . با توانایی به سخن گفتن ، ترک آن کردن. ( تعریفات ) :
...
[مشاهده متن کامل]

خاقانی از سخای تو بگریخت در سکوت
کالا سکوت دفع چنین حمله ای نداشت.
- امثال :
سکوت دلیل رضا است.
سکوت. [ ] ( اِخ ) ( سایبانها ) اول اسم محلی که یعقوب بعد از مفارقت عیسو در آنجا رفته و در آنجا برای خود بنا نهاد و سایبانها برای مواشی خود قرار داد. سفر پیدایش 33:17. سکوت در قسمت سبط جاد واقع بود صحیفه یوشع 13 و 27 و از اینقرار معلوم میشود در شرق اردن واقع بوده است جدعون اهالی آنجا را بسختی تلافی کرد زیرا که او را بر ضد مدیانیان اعانت ننمودند. سفرداوران 8:5 و 8 و 14 و 16 و چون بر زبح و صلمونع غلبه یافت مراجعت کرده مشایخ شهر را با خارهای صحرا تأدیب نمود و برج فنوئیل را منهدم ساخت و حسودان شهر را بکشت. در میانه سکوت و صرتان که همان صرده است گلدسته ها بود که ظروف هیکل را در آنها ریخته بودند اول پادشاهان 7، 46 و تواریخ ایام 4، 17 و در عربه به مسافت یک میل به اردن و ده میل به جنوب بیسان خرابه است که آن را سکوت گویند و. . . ( از قاموس کتاب مقدس ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

سلیم
سکوت: آرامش، آرام بودن
هنر سکوت گاهی بسیار موثرتر از صحبت کردن است. گاهی اوقات باید با حالات صورت آن را اجباری کنیم و به سادگی در حال صحبت کردن چشمان خود را درب روی شخص ببندیم و به خصوص در زمانی که توانمندسازی گفتگو بسیار اشتباه پیش آید، فرد متقابل را هم اجبار به سکوت کنیم. افکار ما برای کنترل دیگران طراحی نشده اند، اما می توانیم سکوت کنیم، زیرا ما دلایلی داریم. گاهی اوقات می توانیم مستقیماً ببینیم، که تعداد کمی از افراد بینش پیدا می کنند و بلافاصله جهت را عوض کرده و موضوع را پایان می دهند. این واقعیت است، که اخلاق و درک همیشه نمی توانند انتخاب کلمات را تعیین کنند و از تجربیات و شرایط فرد مشهود گردند. با این حال، افراد احمق معمولاً نظرات خود را با بی اهمیتی و با زور به دیگران تحمیل کرده و معمولاً منجر به سکوت می گردند. مردم در گذشته به دلایل کاملاً متفاوتی سکوت می کردند، یعنی می ترسیدند در مواقع شکار توسط حیوانی خورده شوند. امروز اینها افرادی هستند، که می خواهند با نظر خود ما را بخورند و این بسیار تاسف انگیز است.
...
[مشاهده متن کامل]

تکتم کمانی

ماندن بر آن روا باشد:یُصِحُ السُکوتُ عَلَیها، در سرود. درگفته. در شنفته. در نوشته . در خوانده. در هرچه!؟. در جا. هرچه. هرچه. هرگاه. دیر زود. دیر. دهر. روستا. شهر. بَهر ( ه ) . دیر. سیر. در درنگی . در دقیقه
...
[مشاهده متن کامل]
ای. در ساعتی. در روزی. در شبی. در شباروزی. در هفته ای. در ماهی. در فصلی. در سالی. در دهه ای. در سده ای. در هزاره ای. در اشاره ای. در نگاره ای. در دهری . در ازل تابد. درسرمد. درروند. در زیگار. درجاودان. در تاریخ . درزندگی. در جایگاه. و . . . . . . . به بردها وبارها بستگی دارد.

ما در پارسی واژگان {واج، وات، واک، واچ، واز} را داریم.
این واژگان هَمِگی به روشنی با {voice} در انگلیسی هَمریشه هستند.
در زبانِ سانسکریت، واژه یِ {واچ} به چشم می خورد که ریشه یِ {واچِ پارسی کنونی} را نشان می دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

ما ریشه یِ {واکش} را در نیاهِندوایرانی داریم که سپس در اوستایی به ریختِ {واخش/واکش} در آمد. در می یابیم که {واک} برگرفته از هَمین ریشه است، که در {آوا} می بینیم که در گذشته به ریختِ {آواگ/آواک} بوده است.
ریشه یِ {وات} برگرفته از {واچ} است، که تنها گویا در زبانِ پارسی با {ت} این واژه را داریم، که برای دگرگونیِ {چ/ت} رخ داده است.
ریشه یِ {واج} نیز هَمچون پیشین، برگرفته از {واچ} است با دگرگونیِ {چ/ج}.
درباره یِ ریشه یِ {واز} دو گمانه است:
1 - برگرفته از {واخش} اوستایی اس که با دگرگونیِ آواییِ {خ/ز} به ریختِ {واز} در آمده است
2 - برگرفته از {واچ} است با دگرگونیِ آواییِ {چ/ز}.
این تَن، بیشتر بر گمانه یِ نُخُست است، اگر چیزی در این باره می دانید، خواهش می کنم راهنمایی کنید.
{واز} را در {آواز/ایواز} داریم.
درباره یِ واژه سازی برایِ {ساکت/سکوت/vocal}:
به جایِ {ساکت} می توان از {اَواک/اَوات/اَواج/اَواچ} بکار برد، و برای واژه سازی برایِ {سکوت} هم باید این را دانست:
- درباره یِ کارواژه هایِ چنین واژگانی باید گفت که این واژگان دو فرگشتِ زبانی را داشتند، یکی از {واچ} در زبان های کهن هندوایرانی و دیگری از {واکش/واخش} که سپس به ریختِ {واک/واز} در آمد.
ما برایِ کارواژه این واژگان فرگشتِ دوم را در نگر ( =نظر ) می گیریم، که {واختَن} را با بُنِ کنونیِ {واز} داریم.
پس به جایِ {سُکوت} می توان گفت {اَواخت/آواخت}.
به جایِ {vocal} می توان گفت {واکال/واتال/واچال/واجال/وازال} که اگرچه برای فرگشتِ زبانی {واکال/واچال/وازال} اصلی تر هستند.
بِدرود!

لری بختیاری
لاتکُتَ:سکوت
دُنگِ، دُنگ مَدِ:ساکت شو خفه شو
به زبان سنگسری
دم نژندهdem nezhendeh
ساکت sajet
کم حرفkem heref
خلی ساکت khely saket
نه ال دوسته neh Al deveseteh
آنگاه که درک نیاید سکوت پیدایش
ز میخ در سنگ کوبیدن نیاید خیر اندیش
...
[مشاهده متن کامل]

سکوت آنگاه خیر که قدر خود دانی ای درویش
بهترین ابزار سکوت در مقابل با جهل و بد اندیش
سکوت دریای بیکران معرفت بر هر خیر اندیش
گر علم نداری زبان کوتاه سکوت بر تو دهد ارامش
گر قدر خود دانی بر کاری دهان نگشا بر هر ناکس در پیش
سکوت در سکوت پند آید ز غیب بر هر باده فروش
سکوت یعنی زر نفروش بر هر مفرغ فروش
سکوت فریاد درون با ارتباط با حق در خویش
ز یاد دادار در سکوت سعادت و کمال بر بی ادعا و درویش
پارسی سکوت در جای خود هست مصلحت اندیش
سکوت بشکن چون آب بر گیاهان ثمره دارد در پیش
🥀🥀🥀🥀🥀🌹🌹🌹

به زبان سنگسری
دِم نژنده dem nezenedeh
ساکِت saket
حِرف نژنده heref nezedeh
خِلی ساکت khely saket
کِم حرفkem heref
نه ال دوسته neh Al deveseteh
سکوت نام یکی از آثار ایرج بسطامی است که با همکاری گروه نیستان و با آهنگسازی کورش متین در سبک سنتی ایرانی تهیه شده است. در این آلبوم اشعار مولوی، سیمین بهبهانی، شیرازی، اعلامی، نظام فاطمی و حافظ شیرازی تنظیم و نواخته شده است. استاد جلیل شهناز، تکنوازی تار را در این مجموعه برعهده داشته است. این آلبوم در دو نوبت، منتشر شده است: بار اول در پائیز ۱۳۷۸ و بار دوم در بهار ۱۳۸۳ ( پس از مرگ ایرج بسطامی ) . طبق اعلام نظر مجید حسین خانی ( از شاگردان استاد ایرج بسطامی ) ایشان علاقه زیادی به این آلبوم داشته و همکاری با استاد جلیل شهناز را برای خود افتخار بزرگی می دانسته است.
...
[مشاهده متن کامل]

• تصنیف ای عاشقان ( شعر مولوی، آهنگسازی کورش متین )
• چهارمضراب تار ( جلیل شهناز، تمبک فریار دیبا )
• تصنیف می جوانی ( شعر شیرازی، آهنگسازی محمد میر نقیبی )
• تکنوازی تار ( جلیل شهناز )
• تصنیف سکوت گویا ( شعر سیمین بهبهانی، آهنگسازی محمد میر نقیبی )
• تکنوازی تار ( جلیل شهناز )
• تصنیف رقص نگاه ( شعر اعلامی، آهنگسازی محمد میر نقیبی )
• رنگ دشتی ( آهنگسازی کورش متین )
• مقدمه ( آهنگسازی محمد میر نقیبی )
• ساز و آواز ( سه گاه، شعر حافظ، تار جلیل شهناز، تمبک فریار دیبا )
• تصنیف بخت همراه ( شعر نظام فاطمی، آهنگسازی محمد میر نقیبی )
• ساز و آواز ( مخالف سه گاه، شعر حافظ، سنتور کورش متین، تمبک مجید میررحیمی )
• تصنیف غم عشق ( شعر مولوی، آهنگسازی کورش متین )

سکوت
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/سکوت_(آلبوم)
سکوت یعنی رضایت
واژه سکوت
معادل ابجد 486
تعداد حروف 4
تلفظ sokut
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( سُ ) [ ع . ]
آواشناسی sokut
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

روزه مریم. [ زَ / زِ ی ِ م َ ی َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خاموشی و سکوت است. ( از برهان قاطع ) ( از انجمن آرا ) ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) . اشاره به روز صمت مریم. در قرآن 24/19 خطاب
...
[مشاهده متن کامل]
به مریم آمده : �فقولی انی نذرت للرحمن صوماً فلن اکلم الیوم انسیاً� ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) . || کنایه از مرگ و موت. ( ناظم الاطباء ) ( برهان قاطع ) .

speech is silver, silence is golden
silence is golden
عقل از سکوت خسته نمیشه.
أمّا احساس وجدان ساکت نمیشه.
طاغوتیها احساس را ساکت وسرکوب میکنند، نه عقل را!
این واژه عربی نیست و سریانی است مثل لاهوت و ملکوت و . . .
سکوت سرد
سخن نگفتن، حرف نزدن
سکوت دو معنی دارد
۱ - کسی که حرفی ندارد و ساکت هست
۲ - کسی که حرف های زیادی در دل دارد اما سکوت کرده است. ♡
لقب بنده سکوت از نوع دوم هست😘
بی صدایی
تَرمَزدَن = ساکت شدن
پس
تَرمَزِش = سکوت
تَرمَزان = ساکت ( همچون خندان از خندیدن، گریان از گریستن و . . . )
تَرمَزاندن = ساکت کردن
بن مایه: لغت نامه دهخدا
#پارسی دوست
دم نزدن
بی صدا بودن
دم گرفتن. [ دَ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه از سکوت ورزیدن است. ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از برهان ) . کنایه از سکوت است. ( لغت محلی شوشتر ) .
این کلمه عربی است
و ایرانی ان میشود خاموش یا بی دنگ
لب مهر زدن، لب دوختن
حالتی است غیر قابل توصیف و هنگامی تحقق می یابد که ذهن در بند جست و جو برای حصول نیست ، دیگر در دام جریان �شدن� گرفتار نیست . چیزی هم نیست که بتوان آن را به وسیله ی تمرین ساخت و پیش آورد. با دم فروبستن
...
[مشاهده متن کامل]
و سخن نگفتن متفاوت است . به عبارت دیگر سخن نگفتن سطحی ترین و ابتدایی ترین سطح از کیفیت سکوت است که بیان شد .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)