واژه "سکه" ابتدا به قالبی می گفتند که روی نقره یا طلا می زدند ( به عنوان مثال تصویر پادشاه ) و سپس مجازاً به معنی خود پول استفاده شد. در این معنا معادل واژه impression ( قالب ) در انگلیسی است
واژه سکه
معادل ابجد 85
تعداد حروف 3
تلفظ sekke
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: سکَّة، جمع: سِکَک]
مختصات ( س کَُ یا کِّ ) [ ع . سکة ] ( اِ. )
آواشناسی sekke
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی معین
piece
a coin
he will receive a prize of 1, 000 gold pieces
پیسه و ماره
Coin =سکه
سکه:[ اصطلاح بازار طلا]سکه یک مسکوک است که انواع مختلفی دارد و با وزن های متفاوتی ضرب می شوند.
سکه: ارزش و حیثیت و آبرو : از سکه افتادن : ارزش و اعتبار خود را از دست دادن
میوه ها بر درخت بار گرفت
سکه ها بر درم قرار گرفت
یعنی درخت های میوه بارور گشت و درم ( پول ) ارزش و اعتبار یافت .
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص476 )
سکه بردن: از رونق انداختن
سیم کشانی که به زر مرده اند
سکه ی این کار بزر برده اند
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۴۴.
در پهلوی " پرک " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
پرکیدن = ضرب سکه
سکه که جمع آن سکک است در کتب تاریخی مانند الخراج قدامه بن جعفر بمعنای منزل یا پست و چاپار به کار رفته است یعنی فاصله ایی که چاپار در یک روز طی می کند