زود گذر، سپنج، انی، موقتی، موقت، سپنجی
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
در نوشتاران زرتشتی میخوانیم وانکه آوارگان بسپنجد - این واژه از سه و پنج نیست
سپنجیدن بچم سرپناه دادن است
سپنجیدن بچم سرپناه دادن است
سپنجی: دکتر کزازی در مورد واژه ی "سپنجی " می نویسد : ( ( سپنجی ریختی است پساوندی از "سپنج " که در معنی ناپایدار و زود گذر به کار برده شده است ریخت کهنتر آن سپنچیک spinčīg می توانسته است بود. ) ) .
( ( سرای سپنجی بدینسان بود
... [مشاهده متن کامل]
خرد یافته زو هراسان بُوَد� ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۴۲۱. )
( ( سرای سپنجی بدینسان بود
... [مشاهده متن کامل]
خرد یافته زو هراسان بُوَد� ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۴۲۱. )
چهارروزه. [ چ َ / چ ِ زَ / زِ ] ( ص نسبی ) مجازاً به معنی زودگذر و ناپایدار که بس نپاید و به درازا نکشد. سپنجی.
- چهارروزه ٔ عمر یا عمر چهارروزه ؛ عمر زودگذر.
- دنیای چهارروزه ؛ دنیای ناپایدار. جهان گذران.
- چهارروزه ٔ عمر یا عمر چهارروزه ؛ عمر زودگذر.
- دنیای چهارروزه ؛ دنیای ناپایدار. جهان گذران.