سپری

/separi/

    elapsed
    finished
    scutellate
    sctiform
    thyroid

فارسی به انگلیسی

سپری شدن
end, expire, lapse, pass, roll

سپری شدن به سرعت
flee

سپری شدن زمان
elapse

سپری شده
past

سپری کردن
end

سپری کردن وقت
spend

مترادف ها

elapsed (صفت)
سپری شده، سپری

expired (صفت)
سپری

finished (صفت)
سپری، متناهی

پیشنهاد کاربران

تلف
به سر رسیده، پایان یافته، به پایان رسیده ( هر سه با اندک چشم پوشی )
از دید من، واژه ی �سپری� به تنهایی به آرش بسیاری از برابرهای یاد شده در بالا نیست. بماند که برخی از آن برابرها چون �طی، گذشت، محو، معدوم، نابود، نیست، پایمال� را نیز از بنیاد نادرست می دانم. این واژه در زبان پارسی کنونی با کارواژه های کمکیِ �کردن� و �شدن� به آرش هایی چون �پایان یافتن�، �به سر رسیدن� و مانند آن ها بکار می رود؛ ولی در گذشته ای دورتر که بگمانم نیازمند بررسی دانشورانه ای است، خود به تنهایی کارواژه ای چون �سپاریدن� یا �سپریدن� ( همتراز و یا همریشه با واژه ی �سپردن� که هم اکنون نیز در پارسی بکار می رود. ) بوده که آمیخته واژه ی �رهسپاری� از آن بر جای مانده است. شاید آمیخته واژه های �به سر رسیده�، �پایان یافته� و �به پایان رسیده� را با اندک چشم پوشی بتوان برابر واژه �سپری� بشمار آورد و پذیرفت.
...
[مشاهده متن کامل]

گذشته
گذشته _گذشتن
طی ، گذشتن ، پایان یافته

بپرس