به نظر می آید واژگان سپاس - سپر - سپاه. . .
اشاره به معنایی داشته باشند که دوستان در قسمت واژه سپاس توضیح داده اند
سپاس برابر است با ۳ پاس
بعنی پاسداری از ۳ چیز گرانبها
۱ - پندار نیک
... [مشاهده متن کامل]
۲گفتارنیک
۳ - کردار نیک
رهروان و موبدان برای دستیابی به فروهر باید زحمات فراوانی برای طی مراحل هفتگانه میکردند
به نوعی از همتراز با معابد شائولین است که در آن راه و رسم جنگ را هم می اموزند
و پس از طی این مراحل اکثرا به عضویت سپاه ۱۰ هزار نفری شاهنشاه در می امدند
سپر برابر است ۳ پر
سپاه برابر است ۳ پایه
همه این سگانه ها اشاره به همان سگانه ( هومت - هوخت - هورشت ) دارند
به نوعی پادشاهان با سوء استفاده از احساسات مهرپرستی برای خود سربازان مقتدری میساختند
چنانکه در جنگها نشان فرهر سگانه بر بازوها و سینه های سربازان چسبیده بودتا خود را فدای سگانه ها بنمایند
با درود بر دوستان و ادبداران گرامی.
به درستی که با این واژه و همخانواده های آن میتوان گفت که بسیاری از اوزان عربی برای زبان پارسی اند و ریشه از دستور زبان پارسی دارند.
سپه=> فِعَل
سپاه=> فِعال
... [مشاهده متن کامل]
اسپه=> اِفعَل
اسپاه=> اِفعال
سپهان=> فِعَلان
سپاهان=> فِعالان
اسپهان=> اِفعَلان ( امروزه به اشتباه، اصفهان گویند. )
اسپاهان=> اِفعالان
واژه هایی مانند صفاهان، اصفهان و. . . نیز از تبدیل شد ن واژه های همخانواده با سپاه پدید آمده است.
خَیل
سپاه یا سپه در اصل تنی چند یا گروهی و یا لشگری مخلص و کاردان و آگاه و خداشناس و خبره را گویند که در برابر فرد یا گروهی ظالم و متخاصم و تبعیض آفرین و زیانبار دنیوی و اخروی، برای اصلاح امور موضع شناختی و حفاظتی و در زمان لازم موضع ضربتی و تهاجمی گیرند.
... [مشاهده متن کامل]
آنکه یا آنانکه از ملک وناموس و مال و فرهنگ و آداب و دین و دنیای مردم محافظت میکنند و جان بر طبق ایثار نهند و با ظلم و ظالم مسامحه و تساهل نکنند .
مهدی بارانی
واژه سپاه
معادل ابجد 68
تعداد حروف 4
تلفظ sepāh
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: spāh] ‹اسپاه، اسپه، سپه› ( نظامی )
مختصات ( س ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی sepAh
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
corps
لشگر
سپاه:لشکر، گروعی که در برابرجنگ مقاوت می کنند
لشکر
عسکر