سوگ

/sug/

    bereavement
    grief
    mourning
    sorrow

فارسی به انگلیسی

سوگ امیز
mournful

سوگ اهنگ
lament

سوگ سخن
jeremiad

سوگ شادمایش
tragicomedy

مترادف ها

sorrow (اسم)
مصیبت، غم و اندوه، غم، فرم، حزن، غصه، نژندی، سوگ، تاثر، غمگینی

sadness (اسم)
خفگی، نژندی، سوگ، غمگینی

mourning (اسم)
عزا، ماتم، سوگواری، عزاداری، سوگ

پیشنهاد کاربران

منبع عکس. فرهنگ فارسی یا فرهنگ عمید
سوگسوگسوگسوگسوگ
سوگ، سوک
واژه سوگ با واژه های سوختن، سوگواری و سوگند هم ریشه هستند، در زبان پهلوی و فارسی میانه سوگ و سوک بکار رفته و در یکی از معانی سانسکریت زوکا zoka معنی سوختن را میدهد. در اساطیر ایران و شاهنامه فردوسی اشعاری در باره سوگ سیاوش سروده شده که در داستان سوشون سیمین ال احمد نیز بان اشاره شده.
سوگ:پرسه ، یک واژه کردی . پرس، یک واژه لری
سوگ را در زبان کردی پرسه خوانده می شودودرزبان لری پسرخوانند
واژه پارسی می باشد به معنی بهت و ماتم عظیم.
سوگ: پُرسه، عزا، ماتم، اندوه، . . .
پُرسه: ( ریشه زبان دری ) سوگواری، به عزا نشستن