یخ نورد - برف نورد
sled, sledge, sleigh
اصل واژه سورتمه از ریشه سورته پهلویست که وارد زبان عربی گردیده وصراط شده است واصل واژه Street انگلیسی هم از همین ریشه فارسیست، همین طور واژه Strase آلمانی که بمعنی جاده میباشد از همین ریشه فارسیست واصل واژه سورتمه که به معنی سر خوردن میباشد از ریشه سورته فارسی میباشد.
واژه سورتمه
معادل ابجد 711
تعداد حروف 6
تلفظ surtme
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [ترکی]
مختصات ( مِ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی surtme
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
بعضی دوستان اشتباه کردند از نظر دهخدا ترکی لطفا کسی توهین نکنه کار یک آدم غیر منطقی بی خانواده و بی شخصیت است.
واژه سورت
معادل ابجد 666
تعداد حروف 4
تلفظ so[w]rat
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: سَورة] [قدیمی]
مختصات ( سَ یا سُ رَ ) [ ع . سورة ] ( اِمص . )
منبع فرهنگ فارسی عمید
واژه سورتمه ریشه عربی دارد بند پایین اشتباه کردم
واژه سورتمه کاملا پارسی است چون در ترکی می شود کزاک این واژه سورتمه صد درصد پارسی است.
در تورکی
راندن میشه ====سورمک
رانده شدن و به حرکت در آوردن میشود ====سوروتمک
دوستان همچنین
در تورکی
معنی دیگر سورتمک ====یعنی مالیدن
سورتولمک ==== ساییده شدن
... [مشاهده متن کامل]
سورولدمک و زوولدمک ==== لیز خردن و سر خوردن
سورتمه همزمان ۳ تا معنی رو به یدک میکشه و بهترین لغت ها هست
چون از سه کلمه تورکی همزمان استفاده شده
پس سورتمه از سورنمک یعنی به حرکت در آوردن
اگر برای لیز خوردن نباشد از
یوروتمک==== به حرکت در اوردن
یورتمه از یوروتمک هست
سورتمه از فعل سورماق. وسورتنماق و تورکی است.
سورتمِهیدن.
واژه ی سورتمه از مصدر " سورتَّمک " به معنی حرکت دادن چیزی که با زمین کشیدن همراه است " گرفته شده است . از این روی در زبان ترکی به دمپایه ( نوعی کفش ) سؤروتمه می گویند. زیرا دنپایه موقعی راه رفتن به زمین کشیده می شود. سورتمه هم که وسیله ی نقلیه بدون چرخ است و موقع حرکت به زمین کشیده بدین نام نامیده شده است .
... [مشاهده متن کامل]
سورتَّمک = برزمین کشیدن ، راندن وسایل بدون چرخ با کشیدن روی زمین
سورمَک= راندن . مثل راندن چهارپا یا اتومبیل
سورتمه : وسیله ی کشیدن
سؤرو : گله ( احشام و چهارپایانی که به شکل گله رانده می شوند .
هو
کلمه سورتمه ، از مصدر سورتماخ زبان ترکی هست و به معنی مالیدن، همانطور که وسیله نقلیه سورتمه در مناطق قطبی روی برف مالیده شده و لیز میخورد و به حرکت خود ادامه میدهد.
سر رو ( پیش "س" ، "و"=پیش )
سرر ( پیش "س" و "ر" دوم )
برفسره ( زبر "ب" ، پیش "س" )
لیزور : یک واژه پارسی نوساخت و به معنای لیزخورنده و لیزگر به جای واژه سورتمه ترکی پیشنهاد می گردد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)