eyelet
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
بینایی، دهانه، کاراگاه، باجه، عین، چشم، دیده، سوراخ سوزن، مرکز هر چیزی، دکمه یا گره سیب زمینی
پیشنهاد کاربران
چشم سوزن. [ چ َ / چ ِ م ِ زَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از سوراخ سوزن است. ( بهار عجم ) . سوراخ سوزن. چشمه سوزن. بعربی ، سم الخیاط. کون سوزن ( در اصطلاح عامه ) :
در این پیدا نهانی را چو دیدی
... [مشاهده متن کامل]
برون رفت اشترت از چشم سوزن.
ناصرخسرو.
دید چون زخم کاری جگرم
چشم سوزن به های های گریست.
طالب آملی ( از بهار عجم ) .
رجوع به چشمه سوزن شود. || کنایه از غایت تنگی. ( برهان ) . جای تنگ و غایت تنگی. ( ناظم الاطباء ) . || کنایه از تنگ چشمی. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) . رجوع به چشمه سوزن شود.
در این پیدا نهانی را چو دیدی
... [مشاهده متن کامل]
برون رفت اشترت از چشم سوزن.
ناصرخسرو.
دید چون زخم کاری جگرم
چشم سوزن به های های گریست.
طالب آملی ( از بهار عجم ) .
رجوع به چشمه سوزن شود. || کنایه از غایت تنگی. ( برهان ) . جای تنگ و غایت تنگی. ( ناظم الاطباء ) . || کنایه از تنگ چشمی. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) . رجوع به چشمه سوزن شود.
صوفار
سوفار