سوراخ

/surAx/

    burrow
    aperture
    bore
    cranny
    eye
    hole
    leak
    leakage
    opening
    orifice
    perforation
    puncture
    socket
    vent
    leaky
    well
    cavity

فارسی به انگلیسی

سوراخ اوزن
ozone hole

سوراخ بارو برای تیراندازی
embrasure

سوراخ برای بند کفش
eyelet

سوراخ برای طناب کشتی
eyelet

سوراخ بشکه
bunghole

سوراخ بینی
nostril

سوراخ بینی نهنگ
blowhole

سوراخ جانور
hole

سوراخ چه
eyelet, pinhole, pore

سوراخ دار
cellular

سوراخ دماغ
nostril

سوراخ دکمه
buttonhole

سوراخ دکمه گذاشتن
buttonhole

سوراخ ساز
bradawl

سوراخ ساز بادی
finger hole

سوراخ سنبه
nook and cranny

سوراخ سنگر در دیوار دژ
loophole

سوراخ سوراخ
spongy, full of holes, perforated, porous

سوراخ سوراخ شدن
honeycomb

سوراخ سوراخ کردن
honeycomb, pepper, riddle, spray

مترادف ها

outage (اسم)
قطع، سوراخ، راه خروج، مدت، قطع برق، زمان قطع برق

aperture (اسم)
روزنه، دهانه، گشادگی، سوراخ، دهانه یا سوراخ

orifice (اسم)
روزنه، سوراخ

hole (اسم)
سفت، روزنه، سوراخ، خندق، غار، گودی، غول، منفذ، رخنه، فرجه، نقب، حفره، گودال، چال، فرج، لانه خرگوش و امثال ان

opening (اسم)
دهانه، سوراخ، سراغاز، منفذ، فرصت، فتق، گشایش، چشمه، افتتاح، جای خالی، بازکردن

perforation (اسم)
سفت، سوراخ، ایجاد سوراخ، لبه کنگره ای مثل تمبر پستی، عمل سوراخ کردن

puncture (اسم)
سوراخ، پنچر، خلش

bore (اسم)
سوراخ، گمانه، منفذ، کالیبر تفنگ، سر خر

cave (اسم)
سوراخ، غار، غول، مغاره، کاو، مجوف کردن

leak (اسم)
ریزش، سوراخ، ترشح، چکه، تراوش، نشت

cavity (اسم)
سوراخ، کرم خوردگی دندان، حفره، گودال، کاواک، کاوی

columbarium (اسم)
سوراخ، دخمه مردگان، جای نگهداری خاکستر مردگان

pigeonhole (اسم)
سوراخ، طبقه، لانه کبوتر، خانه کبوتران، جعبه مخصوص نامه ها، کاغذ دان

eyelet (اسم)
حلقه، روزنه، سوراخ، چشم، چشم کوچک

mesh (اسم)
سوراخ، چشمه، شبکه، بافته، سوراخ تور پشه بند

foramen (اسم)
روزنه، سوراخ، مجرا، مخرج، ثقبه

peck (اسم)
سوراخ، یک چهارم بوشل، نوک زدگی

tap hole (اسم)
سوراخ، سوراخ جای شیر اب، سوراخ بشکه

پیشنهاد کاربران

بعضی کلمات مترادف که نوشته اشتباه است.
تفاوت است بین سوراخ و چاله. چاله انتهای ان بسته است و سوراخ انتهای ان باز است بطوریکه نور از انطرف دیده میشود
بعضی از کلمات مترادفی که نوشته شده اشتباه است. سوراخ چیزی است که انتهای ان باز است و نور انطرف ان دیده میشود. و چاله انتهای ان بسته است و اگر از ان نگاه کنیم انطرف منتهی به نور نیست.
سوراخ به زبان سنگسری
لو lo
روزنه
واژه سوراخ کاملا پارسی است چون در عربی می شودفتحة درترکی می شود دلیک این واژه یعنی سوراخ صد درصد پارسی است.
منبع. فرهنگ لغت معین
کردی کرمانشاهی و ایلامی: کُنا، کُونا
Loophole
در کردی گفته میشود کون یا ته آن باز است ، کونا باجه
دلیک ، باجا ، و. . در ترکی
سوراخ . فرو رفتگی باز . سیلاخ .
سوله
ثقب
لرهای جنوب ایران سوراخ را سِمَه می گویند
سمه یعنی سیاه ماه ، ماه گرفتگی .
در هنگام ماه گرفتگی کامل گویی به اندازه قطر ماه حلقه و سوراخی در آسمان ایجاد شده است.
لذا هر سوراخ به شکل ماه گرفتگی تشبیه شده است.
سوراخ/حلقه ( Eyelets ) [ اصطلاح کفاشی]: سوراخ های که از طریق روکش، رویه یا روسازی برای بند کشیدن کف ایجاد می شوند.
واژه ی " سوراخ " از زبان هند و اروپایی علاوه بر زبان فارسی وارد زبان عربی نیز شده است و با تغییر لهجه و معنی در زبان عربی در ریخت " صفر " دوباره به زبان فارسی بازگشته است . و امروزه با همان شکل تغییر یافته در زبان فارسی نیز کاربرد دارد .
...
[مشاهده متن کامل]

حفزه
حفره
رخنه
منافذ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس