سور در لری به معنای قرمز
در زبان بلوچی به عروسی میگیم �سور� که البته دو گویش مجزا برای این کلمه وجود داره، برخی مناطق میگن �سور� و برخی مناطق دیگر �سیر�
سور در اوستایی سوئیریه suirya و به معنی ناهار است.
یکی از کاربردهای سور = الکی می باشد
شور = هیجان ( زیاد ) / شور و شوق
گویا شور بوده که به سور هیخته ( تغییر ) شده
فلانی سور ( شور ) داد = هیجان داد = اینجا نگر جشن
شوربختانه = با بخت هیجان زده شده = بختی که تلاطم داشته
... [مشاهده متن کامل]
شورش = هیجان ( نگر ( هدف و نظر ) ناراحتی اینجاست )
و گویا همین شور و هیجان کاربرد سرخ را پیدا کرده = هر چیزی هیجان داده شود سرخ می شود
از من شورید = از من هیجان یافت = ناراحت شد
چرا دور می رویم واژه دلشوره خودش بهترین نمونست
دلشور = دل هیجان زده شد = دل ناراحتی
شور تو دارم = شور و شوق تو را دارم
ان غذا را شور کردی = به ان غذا هیجان دادی = ادویه زیاد زدی
شور = هیجان
شاید واژه شوری هم ایرانی باشد = یعنی چیزی بین کسانی هیجان یافته ( بگو مگو شده )
نزدیکی با واژه سور یا سراییدن دارد
سور با تلفظ ( sohr ) در گویش لری به خصوص بختیاری و همچنین با اندکی تفاوت در تلفظ، در گویش کوردی به معنی سرخ یا قرمز می باشد.
به بندری شور
مهمانی ، جشن، خوش گذرانی
Sor در ترکی میشه بپرس
Sever در ترکی دوست میدارد
سراغ در فارسی همان سورماق یعنی پرسیدن و جستن
منبع دهخدا
سور در لغت به معنی دیوارى است که در گذشته براى حفاظت به دور شهرها می کشیدند ، و در فارسی از آن تعبیر به بارو می شود ، و در فواصل مختلف نیز برجهائی براى محافظان و نگهبانان داشت ، و لذا مجموعا تعبیر به برج و بارو می کردند .
... [مشاهده متن کامل]
نظر شهید مطهری در مورد : واژه سوره که از سور گرفته شده است :
( ( هر قطعه ای از آیات قرآن که با یک " بسم الله " شروع می شود و بعد پایان می پذیرد به طوری که بعد از آن ، " بسم الله " دیگری هست ، این قطعه را " سوره " می گویند . قرآن از کتاب هایی است که فصل ، باب و بخش ندارد ولی قطعه قطعه شدنش به صورت سوره سوره بودن است و هر سوره با یک " بسم الله " آغاز می شود و " بسم الله " آغاز قطعه بعد نشان دهنده پایان سوره قبلی است و می گویند کلمه " سوره " از همان ماده ای است که کلمه " سور " وضع شده است . در زبان عرب آن حصاری را که دور شهرها می کشیدند که یک شهر را در داخل خودش قرار می داد و یک حائطی بود یعنی یک دیواری بود که بر تمام شهر یا قصبه و یا ده احاطه داشت ، سور می گفتند ، " سورالبلد " دیوار مرتفعی بود که دور یک شهر می کشیدند . کأنه هر سوره ای در داخل یک حصار قرار گرفته است ، از این جهت به آن " سوره " می گویند . . . ) )
( مطهری ، مرتضی ، ( 1370 ) آشنائی با قرآن ، جلد 4 ، ( تفسیر سوره نور ) 1370 ، انتشارات صدرا ، ص 8 )
پارسی / آلمانی / انگلیسی:
چندی نما /quantifier/ Quantor
چندی نما همان ( سور ) می باشد که در منطق و مزداهیک ( ریاضیات ) نیز بکار می رود.
برای نمونه:سورِ وجودی=چندی نمای وجودی
برگرفته از نبیگ ( کتاب ) بنیادهای منطق نگریک تَرگومانی ( ترجمه ای ) از ادیب سلطانی
سِوِر
در زبان دزفولی به معنی
سخت
استوار
محکم است
او " سِوِر " پای کار نشسته
در زبان دزفولی
سِوِر به معنی سخت ، استوار ، محکم
رکلمه سور هیچ ربط بە قرآن ندارد، چون هزاران سال پیش اسلام این کلمه به معنی حصار، دیوار و پرچین به کار رفته. سور= صبحانه
سور= حصار
سور= پرچیین
سور= پناه
سور درزبان کردی به لهجه ایلام وکلهر کرمانشاه یعنی عروسی وبه پولی که تو عروسی جمع میشه میگیم سویرانه ودرتمام لهجه های کردی به معنی سرخ هم است که سورگول یعنی گل سرخ
ای کاش هنگامی که تضادها مینوشتید انها را فارسی مینوشتید و نه عربی سور و شیون سور و سوگ - هم زیباتراست و هم روان تر
ان شهر لبنان نامش صور است برادر و پیوندی با این ندارد - اما سور در گل سوری و سهر در سهرورد و سرخ همگی پارسی هستند همین واژه به ترکی رفته و انرا سیر میگویند - سور به معنی بزم و جشن و شادی و ولیمه نیز که
... [مشاهده متن کامل] مشهور است دیدم در هراتی پسرکی میخواند بخوای کار مه سور میشه - اگرتوجه کنیم سورنای - نای بزم و شادی است دیگر از معانی سور جمعیت سورچران است که انان را سور و سوریا و سوریان میگویند وازه عروسی از زمان تلوزیون و رادیو در زبان مردم افتاد در استان فارس مثلا همه میگفتند سور - میخواندند سوریا کل بزنید داماد در اومد از حموم
در زبان لکی خرم آباد، �سوئیر� به معنی جشن به کار میره، که البته تلفظش در فارسی مشکله. گویا ریشه ی اوستایی داره.
زبان لکی اصلاً نزدیک ترین زبان به اوستایی است که تا حالا زنده مونده.
سُوئْر که بعضی دوستان اشاره کردن به معنی قرمز، تلفظش متفاوته.
شور در زبان ملکی گالی بشکرد
جشن عروسی در زبان ملکی گالی بشکرد
( در علم نحو زبان شناسی و منطق ) سور یعنی؛ کمیت نما، چندی نما quantifier
در عربی می شود حصار یا دیوار
در گویش زبان بختیاری سور ( Sur ) دارای چند معنی میباشد. 1_به معنی=شور2_به معنی= مهمانی دادن ودعوت به غذا وخوردنی ها وجشن گرفتن میباشد. ودر جائی دیگر سُهر ( Sohr ) به معنای سرخ ویا قرمز میباشد.
سور در زبان لری به معنای رنگ سرخ است .
( ماده الموالی )
در کلام رسول الله ( ص ) : آزاد شده های مسلمانان هستند ؛ و از مومنین میباشند و قومی از فارس هستند که به یاری حضرت مهدی ( عج ) خود را به قنسرین ( در سوریه ) رسانده اند
سور یعنی سرخ فارسی وگرمز یونانی دریای سور هم داریم عربها سور میگویند یک شهر هم در لبنان داریم که اونم سور بهش میگویند
جشن و مهمانی
سور= ولیمه دادن در جشن و شور و نشاط چه برای تولد چه برای ختنه سوری که در خراسان برای خنته کردن پسران خود مثل عروسی دررتالار جشن میگیرندرو در کارت دعوت آن می نویسند ختنه سوری و تازگی ها کارتولد سوری هم مد شده است
البته به عروسی هم سور میگیم
کلمه سور در زبان بلوچی به معنای رنگ قرمز میباشد و به چیزی هم که شور باشه میگیم سور
قرمز
در بازی ورق میگن سور یعنی یک برگ بالای همه برگها، سور بمعنی رودست کسی بلند شدن، یه سور به خر زدی آره خودت
سهر یعنی رنگ سرخ
سور در ادبیات محلی جنوب کرمان یعنی لب
سورونی دولونه : قهر کرده ، غیض هست
گاهی کلمه "سور" در لحجه اصفهانیها همان معنی کلمه"severe" در انگلیسی را می دهد و با همان حالت تلفظ می شود ( یعنی علامت کسره زیر حرف سین و دوباره علامت کسره زیر حرف واو ) و به معنی سفت و سخت است مثل : "فلانی توی کارش خیلی سوره " یعنی فلانی در شغل خود خیلی سفت و سخته و ممارست داره
سور: سرخ
صورتی: سرخ کمرنگ
از شباهت آوایی این کلمات ( سور و سرخ ) هم می شود فهمید که این واژه ایرانی است و در حال حاضر هم در زبان کردی خیلی رایج است.
سور به معنی عروسی هم کاربرد دارد و سورانه به معنی پولی است که به عروس و دوماد داده میشه تا ادامه زندگیشون رو با اون استارت بزنن!
... [مشاهده متن کامل]
سور و سورتی ( صورتی ) هر دو رنگ هایی هستن که در عروسی کاربرد دارند.
دوستانی که تات، گیلک یا مازندرانی هستند شاید بتوانن کمک کنند تا ریشۀ مادی این کلمه رو راحت تر پیدا کنیم.
در زبان هندیجانی به معنی شور ( نمکدار ) بکار میرود
معنی سور : مهمانی ، جشن
سور در زبان کردی به معنای رنگ سرخ است، از آنجا که سرخ رنگ شادی است در ترکیب سور و سات که به معنی پایکوبی است هم سور آمده ، جشن ، بزم ، مهمانی
سور. سرخ است. نخل سرخ را نیز گویند. ایرانیان باستان عراق امروزی را سورستان می گفتند.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٨)