سوال کردن


    ask
    query
    to ask
    to beg

مترادف ها

inquire (فعل)
محقق کردن، پرسیدن، سوال کردن، جویا شدن، پرسش کردن، تحقیق کردن، باز جویی کردن، رسیدگی کردن، استنطاق کردن، امتحان کردن، پژوهیدن، تفتیش کردن

ask (فعل)
پرسیدن، خواستن، سوال کردن، جویا شدن، طلب کردن، طلبیدن، دعوت کردن، پرسش کردن، خبر گرفتن، خواهش کردن، برای چیزی بی تاب شدن

پیشنهاد کاربران

سوال ایرانیست و مساله / مسئولیت / مسئول از آن ساخته شدند چرا که
در زبان مازندرانی به پیشانی میگوییم سوال => هر آنچه که پیش آمده باشد ( به فکر و ذهن رسیده باشد که همان پیشامدن است ) سوال گفته میشود و بابت همه این اتفاق ها و پیشامد ها میگوییم مساله ( اتفاق یا پیشامد )
...
[مشاهده متن کامل]

به کسی ک پیشانی آن بسیار جلو آمده باشد میگوییم دوک سوال که دوک از دک و پز آمده و دک همان ادعا می باشد => دک و پز = ادعا و قیافه یا ژست و حالت از همینرو در لاتین به حالت position گفته شده و به اردک ( ارد دک ) = docky یا منقار جلو آمده / همچنین به اسکله نیز dock میگویند که باز نشان از پیشروی اسکلت سازه در دریا می باشد پس متوجه شدیم ک دوک سوال = پیشانی جلو آمده و سوال همان پیشامد یا پیشانی می باشد و کسی که مسدولیت پذیرفته خودش را در پیش روی این اتفاقات قرار داده.
# ریشه یابی درست و اصولی داشته باشیم . . . .

چرا گفتن
استفسار کردن، پرسیدن، پرسش کردن، مطرح کردن، سراغ گرفتن، جویا شدن، گدایی کردن، استیضاح

بپرس