گَلاه
گذشته از سوات در زبان سنسکریت به معنای خواندن، که احتمال ورود این واژه و صدها واژهء دیگر به سریانی ، عبری و عربی وجود دارد
اما مسوده، سیاهه، اسود هم ریشه هستند معنی آن سیاهی است. بنابراین می توان گفت کلمه سواد در تاریخ ما به این اشاره داشته که کسی می تواند کاغذ یا هر چیزی که روی آن قابل نوشتن باشد را سیاه یا به قول معروف خط خطی کند، خطی بنویسید یا سیاهی های کاغذ را بخواند
... [مشاهده متن کامل] أهل السواد:
1. ارباب مالک باغ ها خرم وفراوان . . .
2. جمع از مردم لباس مشکی میپوشنند.
3. افراد باسواد ( تعبیر نو؛ قبلاً نبوده )
4. بیشتر یا عموم مردم
5. اهل شهر معروف در عراق
6. . . .
... [مشاهده متن کامل]
ادهم ( سبز پررنگ نزدیک به Black - تاریک ) =أسوَد
وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ67
یَوْمَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إیمانِکُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ106
این مصیر اهل دروغ ونشر اکاذیب وافتراء ودیگران را گمراهی میکنند. . .
سَوَاد/Sawad/لباس سیاه/نمونه در حدیث زیر:
قالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ( ع ) فِیمَا عَلَّمَ أَصْحَابَهُ لَا تَلْبَسُوا السَّوَادَ فَإِنَّهُ لِبَاسُ فِرْعَوْنَ�؛[۱][3]
امام علی ( ع ) به اصحاب خویش می آموختند: لباس سیاه بر تن مکنید که آن لباس فرعون است.
... [مشاهده متن کامل]
منابع:
من لا یحضره الفقیه , جلد۱ , صفحه۲۵۱ ، علل الشرایع ج۲ ص۳۴۶، وسائل الشیعة ج۴ ص۳۸۳، بحار الأنوار ج۸۰ ص۲۴۸
معلومات
سَوّاد؛ آنکه شراب در سر او زود اثر کند و مست گرداند. ( منتهی الارب ) .
به شهر و روستایی که در بیابان دیده می شد "سواد" می گفتند
همچنین به معنی درون و باطن؛ خاقانی: بیمار بِه سوادِ دل اندر نیاز عشق ( بهتر است باطن دل تو در نیاز به عشق بیمار باشد )
به معنی "سیاهی" هم به کار می رود. حافظ: سوادِ نامه موی سیاه چون طی شد ( چون موهای سیاه سپید شدند )
... [مشاهده متن کامل]
در اصول خوشنویسی، "سواد" به جایی از کاغذ که تحریر شده باشد می گویند ( متضاد بیاض )
تو زندگی، پیشرفت" خواستی بادقت کامل که نه، ولی" آروم آروم بخون.
اَلَف" رو توی بیابون و دَشت دیدمُ و "بِ رو روی شاخه درخت!
"شناخت" به اندازه ای، . . . از علوم مختلف، از جمله علوم سیاسی، فلسفه، مدیریت و تحلیل و آنالیز، روانشناسی روانشناختی و پزشکی . . . ، مشاوره و وکالت، قضاوت، جمع آوری آثار و مدارک و شواهد ) به هر دلیل و منظوره با یا بی دلیلی . . . ) ، چه برای کارگردانی کردن، عکاسی، تِجارت های مُختلِفه . . . و چه برای تجسس و بازپرسی باشه! راستی باز پرس خوبی محسوب میشم.
... [مشاهده متن کامل]
نویسندگی رو دوست دارم، حداقل در طول ( Normal ) روز از ۳ تا ۷ استراتژی در زندگی استفاده میکنم. تاکتیک های نظامی زیادی رو به تجربه، وارِدم و حاضر هستم حتی سره بعنوان مثال" تیر اندازی" . . . شرط بندی کنم! 👤
البته یادگیری سواری با وسایل نقلیه، تیر اندازی و شِنا از توصیه هاییهِ که حتی بزرگان دین هم اون رو تحت عناوین مختلف یادآوری کردن، اکثر شب ها با یکی از معشوقه های کم سن و ساله زندگیم نقاشی میکشم، و همیشه در حال آموزش و تربیت کردنش هستم. حتما باورتون میشه اگه بگم این کوچولو 🙅♀️ موتور مُحرک چنین سیستم سازماندهی شده یهِ ساده ایِه!! . . .
بین عقل و احساس غالبا منطق رو ) با حدود 90 خورده ای درصد ( انتخاب میکنم، ولی رعایت کردن حقوق دیگران، و مهمتر ازون احساساتشون . . . حتی موقع رد شدن یه عابر از جلوی ماشینم، برام بسیار حائز اهمیته.
اکثرا درجه درون، و برون گرایی متعادلی دارم، معمولا حدود دقیقا ۵۰ به پنجاه درصد!
روش های خاص خودم رو برای انجام امور متعارف دارم و از دیدگاه مردم، آشنایان و نزدیکان، فرد بسیار با ملاحظه، دلسوز و فداکاری محسوب میشم. چیزایی رو ندارم، که خیلی برام مهم هستند، مثلِ "غرور" . . . !
چیزایی رو هم دارم، که توی ذهنِ هر شخصی نمیگُنجه، مثلا خاطره گرفتن یک حکم "محاربه" در زندگیم، بی گناه بودم، ولی قوانین نقض شده بود. پس خطاکار بحساب می اومدم.
از دوره ای به بعد ترجیح دادم و خواستم و امروز:
.
.
بشدت تنهام و کَم صُحبت، اما دورم خیلی شلوغه و مرتب مشغول گفتگو و حتی مُباحثه با کسانی هستم که به عَناوین مختلف برام بسیار ارزشمند هستند . . .
Experience7 یکی از 17 تا اِسمَمه! . . .
امروز یه اسم جدید دیگه هم پیدا کردم، شدن تا الان 18. م. ر
6 سالم که بود، 8 تا پُشتک وارو! . . . بدون دست سُرعتی رو توی اتاق پذیرایی منزلمون برای بازی و تفریح " میزدم"، پدرم یه آدم مطرح توی جامعه و از طبقات سیاسی، نظامی و حتی اشرافی . . . محسوب می شد.
.
.
توانایی باز کردن ۱۸۰ پاها از همدیگه، توی ورزش ها بعد چندین سال تمرین فشرده و سخت و متمرکز حاصل میشه، که البته توانایی جسمانی و انعطاف و تعادلُ و بالانس خوبی هم می طلبه، توی 7و_ 8 سالگی توسط گیرنده مدال طلای کشوری، و توسط گیرنده مدال های مسابقات بین کشوری . . . به ورزش های ژیمناستیک و کونگ فو توآ دعوت شدم. عجیب نبود، هر دو بچه محل، و بچه کوچه مون بودن.
اساتید:
عدنانی و
.
.
ضرغام دوست
کلام آخر، یا من آدم خیال پپرداز و دروغ پر داز قابلی هستم، یا اینکه واقعا "هستم"!
من آن_تیپ، و دارای ۱۶ تایپ یا برچسب هُویتی هستم، Fully_FullTime . . .
نتیجه گیریو پیشنهادی برای خودسازی:
چیز عجیب و غیر معمول و ناشناخته ایی نیست، ولی بهتون پیشنهاد میکنم که از سایت e_sanj. ir که از بعد عید همین امثال خودم بااین سایت آشنا شدم، تست MBTI رو چه برای خودتون، و چه فرزندانتون حتما انجام بدید.
از و بعد از دیدن نتیجش، به وقتی که برای خوندن گذاشتی . . . نه تنها خوشحال میشی، بلکه دوست داری دنبالمم کنی.
راستیEi شما چنده؟ مال من ۱۰۰ از ۱۰۰ .
Experience. 1989 برای کمک رسانی، و حمایت در خدمتم.
یکی از ID های Instagram مَم هست.
راستی، کلاس ملاس هم بلد نیستم بذارم، وگرنه خیلی عجیب و باکلاس ترو خلاقانانه تر مینوشتم.
بذارید بحساب بچه جنوب و. سادگیش . . .
بازم خدارو شکر، حرفی از خودم نزدم، چون معمولا حتی دوستام خیلی سخت و دیر و دور میتونن، بهم " شناخت" پیدا کنند.
به معنی جوهر در جوهردان روی کمر بسته شده بوده که ادمهایی که توانایی نوشتن و خواندن داشتن با خود همراه داشتند. . . که بعدا به ادم باسواد یعنی با علم و دانش اطلاق گردید.
یک زمان گفتن اینه سواد داری. . . به معنی اینه جوهر داری همراهت در جوهردان نیز میتوانسته بوده باشد. . .
سواد ( تلفظ:سُ آ د ) اسم همکلاسی منه, اسم دخترونس و به معنی پیام آورنده دوست
سواد
دانش خواندن واژها
سواد، سوات، سواژ
س واد
س به معنی جداسازی و منفرد کردن است، سوا کردن
وات یا واد همان وازه است که در بن کلمه ادب و دوات نیز وجود دارد.
سواد یک اصطلاح جغرافیایی است ویاقوت حموی درجلد یک معجم البلدان درتفسیر واژه "رستاق " آن را هم ردیف سواد نزد اعراب دانسته که ازخوره واستان کوچکتراست . واینطورنوشته است : [من یاقوت گویم آنچه مابه روزگارخوددرکشورفارس
... [مشاهده متن کامل] هادیده ودانسته ایم آن است که ایشان ازرستاق جائی رامی خواهندکه دیه وکشتزاربسیارداردوآنرادرباره شهرهائی مانندبغدادوبصره به کار نمی برند، پس رستاق نزدایرانیان به جاى سواددراصطﻼح مردم بغداداست وازخوره واستان کوچکترمی باشد. ] ( معجم البلدان/ترجمه، ج١، ص38 )
سواد= دانش جمی و همگانی، داخوانوشت، داخوانویس، تَلیدن، تَلاندَن، تلبیدن، تلویدن، تلپیدن، روختن، روزیدن، روشن کردن، sevate، سوات Study=سواد
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) . اسل شناسی واژگان فارسی.
نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
#آسانیک گری
سواد
سواد یک واژه سره پارسی است که از دو سو خوانده میشود.
سواد 🔄 داوس 😉
سواد = دانایی که خوب و خراب و یا سود و تاوان را بداند.
تاوان = تا، وان
تا = پایین
وان = نگهدار
تاوان = آن کاری که آدمی را پست ساخته و پست نگهدارد.
بیسواد = داوس
من یه جا دیدم معنی سواد نوشته بود دیوار
که ناظر بر سواد شهر می دید ز درد نا امیدی می خروشید
اگه بدرتون خورد لایک کنید☘️💚
واژه سِو ( سواتِ ) واژه ای هندواروپایی است که در زبان سانسکریت و پارسی بکار می رفته است. سانسکریت ( سِو، سِواتِ ) ، پارسی ( سواد، بیسواد ) ، آلمانی ( sudieren ) ، انگلیسی ( study ) و. . .
( فرهنگنامه واژگان سانسکریت ) :
سیاهی چشم
اطراف شهر
سواد واژه ای هند و اروپایی است چون در سانسکریت بکار برده می شود ، زبان عربی ، زبانی ساختگی است که از واژه های ایرانی و هندی و حبشی عبری و سریانی ساخته شده است و حتا واژه الله عبری یا سریانی است
پرت و پلا گویی این بالایی به کنار. ولی چطور ی می توان از سکمک به سواد رسید، نه معنای یکسانی و تنها یک آوای مشترک. اگر کسی می گفت واژه گوگل از واژه جهان بگلو گرفته شده، باورش از پرت و پلاهای بالایی آسانتر بود؛ چون گوگل و جهان بگلو معنای یکسانی ندارند ولی دو آوای مشترک دارند، تازه هر دو هم جهانی هستند.
... [مشاهده متن کامل]
سُسُشِرِش "جهان را به لرزه درمیاره"
"sav" در ترکی ریشه فعل "savmak" می باشد
این ریشه از فعل " سِکمَک " به معنی رد شدن از اطراف ، بدون برخورد عبور کردن ، رد شدن با داشتن فقط مماس ( در موارد فیزیکی و اشیا و موارد که ماهیت مایع یا جامد دارند ) ، سر خوردن و. . . . که در نتیجه آن ممکن است انحراف مسیر نیز رخ دهد
... [مشاهده متن کامل]
از آن مشتق " sekib" ( یا sekmiş ) شکل می گیرد که به معنی رد شده ، عبور کرده، سرخورده از روی یک سطح ( مواد جامد و مایع و. . . ) ، منحرف شده ( از مسیر ) می باشد
این واژه با درون فرسایی به شکل " segib" و سپس " seğib" و در ادامه با کاهش و حذف تلفظ ğ= غین به صورت " seb" در آمده است .
در کل "seb" دارای معانی انحراف ، عبور ، رد شدن و. . . می باشد که شکل دیگر ( خشن ) آن " sab" می باشد
از " sab" فعل "sapmak" شکل می گیرد که به معنی منحرف شدن ، از مسیر خارج شدن ، گمراه شدن و. . . می باشد
از "sab" با تغییر "b" به " v" فعل savmak به معنی رد شدن ، عبور کردن و. . . به دست می آید که در مورد عبور و گذر صدا و صوت ، هوا ، اجسام ، نور مورد استفاده قرار می گیرد
از معنی عبور یا گذر صدا در فعل "savmak" مفهوم " صوت" زاییده می شود که در مشتق "savut" یا " sovut" تجلی پیدا می کند که به صورت "صوت" وارد عربی شده است
و از معنی صدا و صوت معنی پیغام و خبر زاییده می شود که حاوی اطلاعات می باشد و به معانی "sav" اضافه می شود.
در نهایت "sav" طی یک پروسه صاحب معانی چون صدا ، صوت ، در ادامه خبر ، پیغام و به دنبال آن اطلاعات، آگاهی ، دانشو. . . شده است.
در ترکی "savat" نیز مشتق از این ریشه بوده و به قابلیت رساندن پیغام یا خبر یا دادن اطلاعات و آگاهی گفته می شود
باید متذکر شد که در ترکی کلماتی چون " savat" به معنی پیغام ، خبر ، اطلاعات و. . . به عنوان مفاهیم سطح میانی همواره بر اساس معانی و مفاهیم چون رد شدن ، عبور کردن ، حرکت و. . . که مفاهیمی سطح پایین بوده و در زندگی ابتدایی انسان جایگاه اساسی داشته و از مفاهیم ابتدایی عینی و کاربردی محسوب می شده اند و پیش تر از مفاهیم دیگر ایجاد شده اند، استوار است .
وجود یک چنین سیر زنجیره ای طبیعی و سطح به سطح تغییر و تحولات معنایی برای پویایی لغات و اشتقاق، بسط و گسترش لغات یا ریشه یابی آن ها در یک زبان چه از لحاظ ساختاری و چه از لحاظ معنایی امری ضروری است .
سواد، اصل کلمه سوا واج است و سوا به معنی جدا سازی و تفکیک کردن است و واج هم همان واژها است پس سواد قدرت جدا سازی واژها هست
واژه ( ( سواد ) ) ، یک واژه سانسکریت و بنابراین هندواروپایی است. چرا که در زبان سانسکریت به سواد، sevate ( سِواتِ ) گفته می شده است که واژه آلمانی studieren و واژه انگلیسی study نیز از این واژه برگرفته شده است. ( study in sanskrit language ( = خواندن ) را در گوگل جستجو کنید. ) هم اکنون اگر شما واژه literacy ) in sanskrit =توانایی خواندن و نوشتن ) را نیز در گوگل جستجو کنید، واژه سانسکریت sAkSaratA برای شما خواهد آمد.
... [مشاهده متن کامل]
در زبان پارسی میانه نیز این واژه به چمِ دانش بوده است و ایرانیان این واژه را به کار می برند و این نشانگر آن است که پیوندی با سیاهه و سیاهی ندارد چرا که معنای واژه سواد در سانسکریت، اینهمان با معنای امروزی سواد ( خواندن و توانایی خواندن ) است و نه سیاهه و سیاهی.
چه بسا اگر پیوندی هم میان این واژه با واژه عربی که به معنای سیاه است، باشد این روند از سانسکریت و پارسی به عربی بوده است.
اگر هم کسی درباره پاپیروس و نگارش روی آن تلاش دارد تا این واژه را از نظر سیاهه به مصریان و از آن سو به سامیان پیوند دهد، باید گفت که ابن عدوش جهشیاری بر پایه تاریخی که روایت کرده چنین می نگارد:ایرانیان جز بر پوست کلفت و نازک بر چیزی دیگر نمی نوشتند و می گفتند که ما جز بر آنچه در مملکت ما فراهم می شود بر چیزی دیگر کتابت نمی کنیم. و این درحالی است که پیش از این رویداد واژه سَو و سواد در زبان پارسی رواگمند ( رایج ) بوده است. درستی آن را نیز می توان از نگارش نخستین اوستا روی پوسته جانوران و همچنین واژه پرچم که از دو بخش پَر و چرم ( چرم= پوسته در زبان هندوآریاییِ سغدی ) بوده دریافت.
بماند که واژه های سانسکریت چنان پیشینگی دارند، که چه بسا نیازمند چنین روایت هایی نباشد.
سواد کلمه ای ترکی است . در دیوان الغات ترک و لغت نامه ترکی فارسی شاهمرسی میتوان پی برد . سواد از دو بخش ترکی : سآو آد تشکیل شده
سآو کلمه ای ترکی به معنای خبر است . ساٶ ( sav ) : پیام، در ترکی قدیم به معانی سخن، خبر، اطلاعات، آگاهی و نیز خبر خوش، هدیه، وحی، کلام با ارزش، باج و …. می باشد
... [مشاهده متن کامل]
ساوجا، ساوجیق : پیامک
ساوجی : 1 - خبر رسان، قاصد، سفیر، فرستاده 2 - قاصدی که برای خواسگاری اعزام شود، 3 - هدیه و پیغام اورنده .
ساوجیلیق : 1 - قاصدی، خبر رسانی، سفارت 2 - به خواستگاری رفتن
ساوروقماک : پخش و پراکنده شده سخن
ساوغات : سوقات، هدیه
ساوورماق : افشاندن ، پخش و پراکنده کردن
ساووشماق : افشان شدن، با طنازی راه رفتن
سٶز : سخن ، حرف و کلمه و. . . . .
ساوآلان : باج گیرنده، وحی گیرنده، پیام گیر، و . . . .
ساوآد : دانش . علم و اطلاعات
سواد مصدق در متون حقوقی ما به معنی رونوشت برابر اصل بکاربرده شده است .
اطراف، حوالی، پیرامون
بیدل دهلوی در غزلی می گوید:
گر چراغ فطرت من پرتوآرایی کند / می شود روشن سواد آفتاب از دوده ام
سواد واژه ای کامل ایرانی و پارسی است
سواد=سَو ( در پارسی میانه بچم دانش است از دیگر مانندهای آن ساویز یا ساوه یا سوال نیز هست ) اد ( پسوند کار گروهی )
در کل بچم دانش جمی و همگانی است
ساویز=ساو ( دانش ) ایزه ( ایز، پسوند شدن و از مانندهای دیگر آن غریزه ( از غرش میاد ) ایرانیزه اربیزه مویز ( از ریش مو ( جنبش ) فریز ( freeze ) است ) = دانشور شده، دانشیده
... [مشاهده متن کامل]
سوال=سو ( دانش ) ال ( پسوند نامساز بستگی از مانند های دیگر آن چنگال جنجال ( جنگال ) شمال نهال روال بندال گردال گودال دنبال زغال پوشال کوپال غزال شغال غربال تفال ( تفاله از تف میاد ) مهال مچال ( مچاله ) و. . . است )
سلام و کلام ، سواد واژه ایست عربی ، به معنای سیاهی و در زبان سنسکریت به معنای مطالعه که تقریبا با همین آ وا تلفظ میشود، مدت ها و پیش تر پیرامون تداخلات واژگانی این واژه تحقیقاتی انجام داده ام ، و اما چکیده
... [مشاهده متن کامل] برداشت بنده ، از آنجائی که از گذشته مطالب و دانسته ها را بر روی صفحه ای سفید می نوشتند و صفحه را از روشنی به تیرگی مرکب برمی گرداندند، حاصل این تغییر ظاهری و انتقال معلومات شده است ( سواد ) که هنوز هم گاه به ( صورتحساب و زیر نویس کالا و. . . ) ( سیاهه ) گفته میشود ، بنابراین و شاید از آنجائیکه تحصیل و تحقیق با این روش صورت می گرفته ، اتلاق [سواد] یا مجازا [دانش ] را به خود گرفته باشد، پوزش از کاستی ( نفیسی )
کلمه سواد علاوه بر خواندن و نوشتن ، در اشعار به معنای دیوار نیز می آید.
مثال:
که ناظر بر سواد شهر میدید ز درد ناامیدی می خروشید
سواد LITERACY :[اصطلاح جامعه شناسی] توانایی افراد در خواندن و نوشتن.
منبع https://rasekhoon. net
داخوانوشت ( دانش خواندن و نوشتن )
داخوانویس ( دانش خواندن و نوشتن )
قارا سواد و یا کورا سواد در اصطلاح ترکی به معنی بیسواد .
"سواد":
۱ - از معنای غالب آن در اذهان همان توانایی یا دانش خواندن و نوشتن است؛
۲ - از معانی سواد که کمتر در زبان حال و محاوره به کار گرفته می شود "نسخه یا کپی و پیش نویس" است؛
مثال:
۱ - سواد مصدق سند: به معنی کپی مصدق سند ( مصدق به معنی تایید شده یا برابر اصل شده ) یا نسخه برابر اصل شده سند.
... [مشاهده متن کامل]
۲ - سوادی از اعتبارنامه نماینده که مدیر شعبه است: معنی با خود شما!!!
ارادتمند شما. . . .
در زبان سنسکریت واژه سواد به شکل sevate सेवते به مانای مطالعه study و همچنین به شکل svAdhyAya स्वाध्याय به مانای to study - self study آمده است. ازینرو سواد=مطالعه هیچ رپتی ( ربطی ) به واژه اربی اسود asvad=سیاه ندارد.
سیاهی که از دور پیداست ، ترجمه زیبا و عمیق و قابل توجه است و می تواند مفهوم بسیار جالبی را به ذهن متبادر سازد
اسم مردترکی
سو :آب
آد:اسم
دانش نوشتن و خواندن. دانش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٧)