سوابق

/savAbeq/

    case history

فارسی به انگلیسی

سوابق جنایی
rap sheet

مترادف ها

information (اسم)
خبر، اطلاع، اخبار، سوابق، اطلاعات، مفروضات، سراغ، معلومات، اگاهگان، پرسشگاه، استخبار

case history (اسم)
تاریخچه، سوابق، سابقه مرض و درمان

dossier (اسم)
پرونده، سوابق، دوسیه

data (اسم)
سوابق، داده، اطلاعات، داده ها، مفروضات، دانسته ها، سراغ

پیشنهاد کاربران

سوابق. [ س َ ب ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ سابقه : گمان نمیباشد که شتر. . . سوابق تربیت را به لواحق کفران خویش مقابله روا دارد. ( کلیله و دمنه ) . بحقوق صحبت و ممالحت و سوابق دوستی و مخالطت بیاراسته. ( کلیله ودمنه ) . سوابق معدلت امیر عادل ناصرالدین. . . سعی نمود تا آنرا به لواحق خویش بیاراست. ( کلیله و دمنه ) . سوابق منعم را به لواحق کرم آراسته گردانید. ( سندبادنامه ص 14 ) . محمود یلواج که سوابق بندگیها به لواحق هواداری مقرون گردانیده. ( جهانگشای جوینی ) . سرهنگان پادشاه به سوابق فضل او معترف بودند و بشکر آن مرتهن. ( گلستان ) . سوابق اِنعام ِ خداوندی ملازم روزگار بندگان است. ( گلستان چ یوسفی ص 145 ) . رجوع به سابقه شود.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع. لغت نامه دهخدا

سوابق به معنی اسبها هم هست.
سوابق خدمت کارمند = رزومه