سوا

/savA/

    aloof
    apart
    dis-
    separate
    different
    other
    else

فارسی به انگلیسی

سوا از
de-

سوا شده و مورد تبعیض
segregated

سوا کردن
demarcate, intervene, part, select, sift, single, sort, try, handpick

سوا کردن از هم
divide

سوا کردن و تبعیض قائل شدن
segregate

مترادف ها

apart (قید)
سوا، مجزا از

asunder (قید)
جدا، سوا، دونیمانه، دوقسمتانه

independently (قید)
سوا، سرخود

besides (حرف اضافه)
غیر، غیر از، سوا، سوای، از جلو

پیشنهاد کاربران

در لری به معنی جدا کردن
سوا savā: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
جدا ( دری )
پتین patin ( سغدی )
معنی اسم دخترانه کره ای سوآ
به معنی گل نیلوفر هست
سوا از دو واژه س وا ریخت یافته که س یا ش یا ز در پیشوند بسیاری از واژگان ایرانی استکان ( استقرار ) یافته
وا به چم جدا شده می باشد و در بسیاری از واژه ها بکار رفته. میخت این دو واژه واژه تازه ای را ریخت داده و به چم از هم جدا میباشد
به ملکی گالی فردا
کلمه ( سوأ ) به معنای عدالت و برابری است .
به غیر از خدا
سوا seva , در گویش شهر بابکی به سه معنی است ، سوا به معنی جدا ، که فعل آن سوا کردن است ، سوا به معنی فردا ، پسوا به معنی پس فرداست ، سوا به معنی غیر ، سوا از این یعنی غیر از این
درخشان
جدا کردن
بجز، جدااز، جداگانه، جز، علی حده، غیراز، منتزع، وا، جدا، برابر، معادل، یکسان
سَوا، یعنی جدا، که در گویش شهرستان بهاباد سِوا گفته می شود و سَوا کردن یا سِوا کردن یعنی جدا کردن. مثال میوه فروش میگه میوه ها را سوا نکن یعنی درهم بردار.
جدا از هم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس