slight
سهل انگاری
/sahlengAri/
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
سردی، بی علاقگی، سهل انگاری، لاقیدی
بی پروایی، بی اعتنایی، سهل انگاری، بی قیدی
مسامحه، سهل انگاری، لاقیدی
قصور، غفلت، تنبلی، سهل انگاری
پیشنهاد کاربران
ساده گرفتن ( یعنی بتخمت باشه کلا!! )
سَهل - انگاری: سربەهوایی، بی فکری، ولنگاری، سادەانگاری، سستکاری، فراموشکاری، ناهشیاری، بی بندوباری؛ شلختگی
تَهاوُن
سرسری
مصدر جعلی با سه عربی یعنی سست کاری
سست گرفتن . [ س ُ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) سهل انگاشتن . آسان گرفتن :
ز هر قومی حکایت باز می جست
نگیرد مرد زیرک کار خود سست .
نظامی .
که سخت سست گرفتی و نیک بد کردی
هزار نوبت ازین رای باطل استغفار.
... [مشاهده متن کامل]
سعدی .
|| آرام بودن . درشتی نکردن :
بگفتن درشتی مکن بر امیر
چو بینی که سختی کند سست گیر.
سعدی .
ز هر قومی حکایت باز می جست
نگیرد مرد زیرک کار خود سست .
نظامی .
که سخت سست گرفتی و نیک بد کردی
هزار نوبت ازین رای باطل استغفار.
... [مشاهده متن کامل]
سعدی .
|| آرام بودن . درشتی نکردن :
بگفتن درشتی مکن بر امیر
چو بینی که سختی کند سست گیر.
سعدی .
آسان گرفتن ، راحتی طلب، سربه هوا
کوتاهی . . تهاون . .
کوتاهی کردن
آسان گیری، تسامح، تغافل، تهاون، غفلت، کاهلی، لاابالیگری، لاقیدی، ولنگاری
سرهم بندی
تهاون
اهمال
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)