غلام
نوکر
پیشخدمت
بنده
میر شد محتاج گرمابه سحر
بانگ زد سنقر هلا بردار سر
بود سنقر سخت مولع در نماز
گفت ای میر من ای بنده نواز
✏ �مولانا�
سنقر ریشه در زبان مغولی دارد و گونه راستین آن واژه سُنخُر بود که از واژه سینقُر میاد که از زبان های ترکی گرفته شده و باز به زبان های ترکی برگشته و گونه دیگر آن سِنجِر یا سَنجَر است
سنقر: تازی شده ( معرب ) واژه پارسی " شنگار" به معنای باز شکاری است که بگونه " سنجار " نیز آمده است.
آنچه که در لغت نامه آمده تعریف وضعیت جغراقیایی کلمه میباشد لذا این کلمه نیازمند معنی است