ریشه شناسی واژه �سند� در زبان فارسی را با تأکید بر منابع علمی و معتبر ارائه دهیم، تحلیل به شکل زیر قابل ارائه است. - - - بررسی ریشه واژه �سند� در زبان فارسی 1. اوستایی در اوستایی، ریشه ای مانند “san - /sen - ” دیده می شود که می تواند به معنای �پشتیبانی کردن، تأیید کردن� یا �وثیقه، مدرک� برداشت شود. این ریشه در متون اوستایی به ویژه در زمینه های حقوقی، اجتماعی و مراسمی مرتبط با مالکیت و تعهد دیده می شود. واژه هایی که مفهوم رسمی و قانونی دارند، اغلب از همین ریشه نشأت گرفته اند. ... [مشاهده متن کامل]
- - - 2. پهلوی ( فارسی میانه ) در پهلوی، واژه سَنَد به معنای �مدرک، نوشته قانونی، گواه� رایج بوده است. متون پهلوی، به ویژه اسناد حقوقی و حکومتی، از این واژه استفاده کرده اند: مثال: سَنَد شاهی به معنای �مدرک شاهی، فرمان رسمی�. واژه سند در اسناد ساسانی و پس از آن برای اعتبار بخشی به مالکیت یا فرمان های رسمی کاربرد داشته است. - - - 3. سانسکریت در سانسکریت، واژه هایی مانند “saṃda / sandha” وجود دارند که به معنای �اتحاد، پیوستگی، پیوستن� هستند. این معنا ارتباط نزدیکی با مفهوم �مدرک معتبر� دارد؛ زیرا سند چیزی است که اعتبار قانونی و پیوستگی حقوقی ایجاد می کند. این همگرایی معنایی می تواند نشان دهنده تأثیر هندواروپایی بر شکل گیری واژه سند در فارسی باشد. - - - جمع بندی واژه �سند� در فارسی با یک ریشه تاریخی و حقوقی عمیق همراه است که می توان آن را از مسیر زیر دنبال کرد: اوستایی ( san - /sen - ) → پهلوی ( سَنَد ) → فارسی معاصر ( سند ) این مسیر نشان می دهد که واژه سند در فارسی، علاوه بر کاربرد روزمره، یک پیشینه تاریخی و قانونی مستند دارد و ریشه های آن در اوستایی و پهلوی به مفاهیم وثیقه، گواه و اعتبار برمی گردد. ارتباط معنایی با سانسکریت نیز تأکیدی بر پیوستگی فرهنگی و زبانی در هندواروپای باستان است. - - - 📚 منابع معتبر کتابی 1. Wolfram, H. – Avestan Dictionary، 2004. بررسی واژگان اوستایی و ریشه های حقوقی و اجتماعی. 2. MacKenzie, D. N. – A Concise Pahlavi Dictionary، 1971. بررسی واژگان پهلوی و کاربردهای حقوقی آن ها. 3. Turner, R. L. – A Comparative Dictionary of the Indo - Aryan Languages، 1966. تطبیق معنایی واژگان فارسی و سانسکریت. 4. Skj�rv�, P. O. – An Introduction to Avestan، 2007. تحلیل ساختاری و معنایی واژگان اوستایی و کاربردهای حقوقی. 5. Kuiper, F. B. J. – The Indo - European Roots of Persian Vocabulary، 1991. بررسی تطبیقی واژه های فارسی و ریشه های هندواروپایی. - - -
سند = ترزده
منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست ببینیم در زبان سانسکریت آیا زبان های دیگر هستند لینک پایین قرار می دهم زبان های ترکی�در چندمرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
سر نوشته سر نبشته
بنچاق ( سند قدیمی ) قباله قواله دستک
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ واژه ی سند از ریشه ی واژه ی اسناد فارسی هست خود واژه ی اسناد از ریشه ی واژه ی اسن فارسی هست زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
سند sanad: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پستگ postag ( پارتی )
سُند با ضمه روی س در گویش دشتی همان سن ، سن و سال
سلام. از اسماء باری تعالی و به معنای صاحب نزول کتابی مسطور ( قرآن ) که با استناد، به سند مطلق جهان دیده و نایده ( قرآن ) و ملاک و معیار حق و باطل و خیر و شر و حلال و حرام: ( رفتار و گفتار رو کردار آدمی بر ترازوی عدالت نهاده میشود )
" سَهیستَن" با بُن کنونیِ " سَه" در زبانِ پارسیِ میانی - پهلوی به چمِ " به نظر آمدن، نمایان شدن" بوده است. این کارواژه در زبانِ پارسیِ کُنونی به دیسه یِ " سَهِستَن" در آمده است. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . ... [مشاهده متن کامل]
تکواژهایِ کارواژه یِ " سَهِستَن": 1 - سَه: "سَه" از کارواژه یِ " سَهستَن"، برآمده از واژه هایِ " سَد ( پارسیِ کُهن ) ، سَند ( اوستایی ) " بوده است. " سَد/سَند" به چمهای زیر بوده اند: 1. 1 - نمایان شدن، پدیدار شدن 2. 1 - دیده شدن 3. 1 - به نظر آمدن، به نظر رسیدن، به نظر می رسد ( که ) - ، انگار ( که ) - نمونه:به نظر می رسد ( =انگار ) که آنها دارند کتک ( ضربه ) می زنند، ( ولی ) آنها نمی زنند. 4. 1 - جلوه کردن، به نظر رسیدن، ظاهر شدن، نمودار شدن، نمود یافتن نمونه: ( زیاد ) بنظر نمی رسد که چه کاری توسط من انجام شده است. 5. 1 - به نظر می رسد - ، اینطور به نظر می آید - ، ( برایِ او ) انگار اینگونه است ( که ) - ، برای او باورکردنی است ( که ) - 6. 1 - پَسَند آمدن یا مورد پسند بودن، ( چیزی ) به دل نشستن، خوشایند بودن یاخوش آمدن 2 - "ستَن" نشانه یِ مصدریِ " ستَن" . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . نکته1: چنانکه از فرتورِ زیر پیداست، mp. sahet: videtur نشاندهنده یِ این است که: در زبانِ پارسیِ میانه واژه یِ " سَهیت" به چمِ " به نظر می رسد، به نظر می آید" بوده است. ( mp کوتاه شده یِ "پارسی میانه" است. ) نکته2: در اوستایی واژه یِ " سَذا" به چمهایِ 1 - " ظهورِ، پدیدار شدنِ، برآمدنِ، طلوعِ تودگانِ ( =اجرامِ ) درخشانِ آسمانی" 2 - خوشآیندی ( خوش آمدن ) ، دلپسندی، خُرسندی ( رضایتمندی ) بوده است. چنانکه در یکی از فرتورهای زیر پیداست، کریستین بارتولومه واژه یِ " سَذا" را برابرِ " Aufgehen" دانسته است که در زبانِ آلمانی به چمِ " برآمدنِ ( خورشیدو. . . ) " است ولی در نبیگِ " فرهنگ واژه های اوستا" این واژه به نادرستی به چمِ " فرورونده، غروب کننده" آمده است؛به هر روی این واژه با " نمایان شدن" پیوند دارد که "برآمدَن" را به روشنی بازنمایی می کند. نکته 3: چنانکه روشن است، "سَند/سَد" با واژه یِ " پَسَند" در پارسی نیز همریشه هستند. نکته 4: واژگانِ "videri، videtur " با واژه یِ " video" همریشه هستند. ازآنجایی که واژگانِ " سَد، سَند" با " videri " و واژه یِ پارسیِ میانه یِ " سَهیت" با "videtur" هممعنا می باشند، پس به آسانی می توان برابری درخور از کارواژه یِ " سَهِستَن" برای " video ویدئو" پیدا نمود. نکته 5: واژگانِ " شاهد، شهید، شهود، مشهود و. . . " در زبانِ عربی از ریشه یِ " شَهِدَ" هستند که خودِ " شَهِدَ" برگرفته از واژه یِ " سَهیت" و " سهیستَن" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی بوده است. ( دگرگونیِ آواییِ ( س/ش ) در زبانها رواگمند ( =رایج ) بوده است. ) ولی باید بدانیم که در زبانِ پارسی نبایست واژگان بر وزنهای عربی بکار روند؛چراکه در زبانِ پارسی تکواژها فروشکافته نمی شوند ولی در عربی چنین هست. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . پَسگَشتها ( references ) : 1 - رویه هایِ 1395 و 1409 از نبیگِ " فرهنگِ واژه هایِ اوستا" 2 - بخشِ 1559 و 1560 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ باستان" نوشته یِ "کریستین بارتولومه"
حامی، پشتیبان
سند ( sənd ) پسوند پارسی به آرش 'نمود پیدا کردن چیزی' میباشد. مانند: پسند ، خرسند
گواهی این وقت را بنا بر گواهی های نیرومند تاریخی، دستکم از بامداد روز کودتا تا کم و بیش ساعت دو نیمروز آن روز داشت . . . برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر: https://www. behzadbozorgmehr. com/2013/12/blog - post_8261. html
دستک / نشانگر /
مدرک . . . . رسید . . . . بنچاق . . . . .
دستمایه
سَنَد واژه یِ پارسی - اَرَبیده یِ : چَنَد
سِنْد: دکتر کزازی در مورد واژه ی " سند" می نویسد : ( ( از دید زبانشناسی ریخت کهن تر هند است، آنگونه که نمونه را در واژه هایی چون " آهن" و" گاه" دیده می آید که ریخت کهنترشان آسن و گاس بوده است. ) ) ... [مشاهده متن کامل]
( ( همه کابل و دنبر و مای و هند زیر دریایی چین تا به دریای سند ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۹۶. )
سند عبارت است از هر نوشته ای که در مقام اثبات دعوی یا دفاع قابل استناد است. ماده 1284 قانون مدنی